وجود نسبت فساد با ناکارآمدی به عنوان دو مفهوم، حتمی است. ولی اینکه این نسبت علّی است یا همبستگی یا … موضوع قابل بحث است …
مدتی است فکر میکنم که واقعا فاصله و مرز فساد و ناکارآمدی کجاست؟
حداقل آنکه:
- به شدت یکدیگر را بازتولید میکنند و هر جا یکی باشد، دیگری به سرعت ایجاد خواهد شد.
- ریشههای بسیار مشترکی دارند و اساساً هر یک ریشهی دیگری است.
- از منظر نتیجه، ثمره و نتیجهشان، دومی بسیار خطرناکتر از اولی است، هر چند بر سر زبانها اولی برجستهتر از دومی است.
- هر دو سم مهلکی هستند که سرمایهی اجتماعی و مقبولیت را به سرعت ویران میکنند.
- در مقام تدبیر، اولویتبخشی برای «تقویت مشروعیت» اشتباه راهبردی است.
- دغدغهمندان کشور نباید در دام تصور و تصویرسازی اینکه مثلا «فساد سیستمی داریم یا نداریم» بیفتند.
مجدداً روایت امام جعفر صادق علیهالسلام را متذکر میشوم.
“برای من هیچ فرقی نمیکند که کاری را به دست خائن بسپارم یا به دست آدم ناوارد (ناشی و فاقدتخصص) .”
یک بحث مهم در این رابطه، جایگاه و نقش تعارض منافع در فساد و ناکارآمدی است.
یعنی بهتره حتما تعارض منافع را در این تحلیل بیاوریم.
ریشه همهی فسادها از تعارض منافع است. یعنی تا تعارض منافع وجود نداشته باشد فسادی هم رخ نخواهد داد. مهمترین پیامد فساد هم که ناکارآمدی است.
اما خود ناکارآمدی از یک طرف پیامد فساد است از طرف دیگر میتواند موجب بروز تعارض منافع و فساد پس از آن شود.
به عنوان مثال نمایندهی مجلسی چون تعارض منافع دارد سعی میکند قانونی تصویب کند که در آن خودش ناظر بر رفتار خودش باشد یا مثلا قانونی وضع کند که به موجب آن فعالیت شغلی ثانویهی نمایندگان مجلس در بخش خصوصی را قانونی کند. یعنی نماینده تعارض منافع دارد. این موجب میشود فسادی رخ دهد و چنین قانونی ایجاد شود که خود این قانون باعث بروز تعارض منافع میشود و این تعارض منافع موجب بروز فساد و فساد هم موجب بروز ناکارآمدی. البته در این مثال ممکن است بتوان رد پای ناکارآمدی را در جای دیگری هم دید. مثلا در اینجا که اصلا نمایندگان بتوانند چنین قانونی را وضع کنند یا نه؟ یا اگر وضع کردند بتوانند از تعارض منافع موجود سو استفاده کرده به فساد تبدیل کنند یا نه؟
به نظر میرسد خود عدم مدیریت تعارض منافع در یک سیستم به معنای ناکارآمدی آن سیستم است.
به عبارتی دیگر اگر تدابیر لازم برای مدیریت تعارض منافع در یک سیستم ایجاد نشده باشد میتوان گفت کارآمدی سیستم خدشه دار شده است.
ان شالله در کتاب جامع تعارض منافع به طور مفصلتری به روابط فساد و ناکارآمدی و تعارض منافع پرداخته خواهد شد.
شاید این شکل تا حدودی بتواند ارتباط این سه مولفه را نشان دهد
البته که امکان دارد کافی نباشد
اما علی الحساب:
یا شکل زیر :
تحلیل اشکال بالا:
با تشکر از آقای عباسی…
ناکارآمدی، وضع اشیاء در غیر مواضع اش در نظام حاکمیتی است.
فساد از جنس کنش است. فساد سوء استفاده از ناکارآمدی(مثلا قوانین و بستر بد) است که البته موجب ناکارآمدی بیشتر خواهد شد.
فساد از جنس کنش و ناکارآمدی از جنس ساختار است.
بنابراین همان طور که بین کنش و ساختار رابطه وثیقی در جامعه شناسی وجود دارد، بین نارکارآمدی(ساختار بد) و فساد(کنش بد) آن رابطه قابل تکرار است.
تعارض منافع چون از جنس موقعیت است هم می تواند ساختاری باشد و هم کنشی. موقعیت کنش یا موقعیت ساختاری ای که تعارض منافع ایجاد می کند.
این #واگذاری هایی که حالا این روزها بحثش هست که چه سختی و مشکلاتی را بوجود آورده، این به خاطر همین فساد است. یعنی فسادهایی که وجود داشته یا کارهای نسنجیده یا فسادآلودی که انجام گرفته و نتیجهاش اینها شده. باید به این قضایایی که در برخی از بخشهای کشور مثل #اراک، #خوزستان و جاهای دیگر، پیش آمده توجه داشت تا به این مسائل نینجامد. ۹۸/۷/۴ - مقام معظم رهبری
به عبارتی ناکارآمدی نتیجه فسادهای قبلی و مولد فساد های بعدی است.