در تاریخ 961129 مطلب مهمی روی کانال تلگرامی شفافیت برای ایران منتشر شد که در آن از تعهد اخیر شرکت بزرگ نفتی توتال برای شفافیت کلیه قراردادهای نفتی خود خبر داده است (این مطلب)
در این میان دوست بسیار عزیزی تذکری دادند که جا دارد روی آن تأملی کنیم:
زمانی که بخش زیادی از مشکل توقف توسعه میادین نفتی با شرکت های توانمند داخلی به پشت پرده های برجام و ارتباط دولت با فرانسه و از جمله این شرکت مربوط است، این خبر در خط مقابل و افزایش مطلوبیت قراردادهای جدید نفتی و لزوم رفتن به سمت توتال تحلیل می شود. سابقه کرسنت دیگر بماند. مهم است که در زمین شفافیت، برای چه کسی بازی کنیم.
هر چند حرف آن بزرگوار در قالب کلی خود کاملاً جدی و مهم است، اما مصداقاً به نظرم وارد نیامد، چرا که لااقل این سه استدلال به ذهنم رسید:
-
نکته اول: دقیقا متوجه نشدم چرا نام بردن از این توتال به عنوان شرکتی که گفته دوست دارد شفاف باشد میتواند تهدید ایجاد کند. لااقل تصور بنده این است که فرصت و ظرفیتی که این اتفاق میتواند ایجاد کند، بیشتر از تهدید آن است. مثلا شبیه به این فرصتها که «توتال حاضر به شفافیت شد، ولی وزارت نفت نشد» و یا حتی در سطح بالاتر، مطالبه از توتال که مبتنی بر همین قول و تعهدش، قراردادش با ایران را شفاف کند. ضمن اینکه یقیتاً الان مطالبه و ظرفیت بینالمللی برای به این رفتار درآوردن توتال بوجود میآید که یقینا برای حال و آیندهی کشور مفید است، اگر بتوانیم از آنها استفاده کنیم. حال اگر واقعاً توان ما در بهرهگیری از این فرصت مهیا ناچیز است، شاید بهتر این باشد که در توسعهی توانمندی و ظرفیت خود بکوشیم و نه رها کردن فرصت.
-
نکتهی دوم: عرصهی شفافیت مملو از مثالها و مصادیقی از تجارب آموزنده از کشورهای مختلف دنیاست. در این میان فرض کنیم تجارب مثبت و سازندهای از آمریکا (که دولتش حقیقتاً در یک صدهی اخیر در دشمنی با کشور ما کم نگذاشته) و یا انگلیس (با سابقهی دشمنی طولانیتر از آمریکا) و یا حتی رژیم غاصب صهیونیستی وجود داشته باشد. حالا در ترویج و تبلیغ شفافیت از آنها استفاده کنیم یا نکنیم؟ تا آنجا که یاد گرفتهام، معیار این تصمیم احتمالاً بر میگردد به چگونگی استفاده و افزون کردن کفهی مزایا به معایب آن. لذا حسب آنچه در نکتهی اول عرض شد، تصمیم گرفته شد که از این مصداق استفاده شود.
-
نکتهی سوم: اگر سر جمع به این نتیجه برسیم که [بر خلاف استدلالهای فوق] ضرر طرح بحث توتال بیشتر از فایدهی آن است [که به نظر حقیر نمیرسیم]؛ در اینجا عرض میکنم که معضل ما با توتال، یکی از انبوه معضلات و مصیبتهای بیشمار عرصهی حکمرانی کشور است که جملگی معلول عدم شفافیت در سطح حکمرانی و ناکارآمدی و پاسخگویی در سیستم است. در چنین شرایطی ریسک کردن [یا حتی فدا کردن] یک مصداقِ معلولِ کوچک، برای بدست آوردن آن علت اصلی و آن فایدهی اصلی ارزشش را دارد.
اینها آن چیزهایی است که به ذهن رسیده. اگر ناقص یا نادرست است، ممنون میشوم باخبرم کنید.