جهت ایجاد فصای اعتماد متقابل به جریان اطلاعات در جامعه و امکان راستی آزمایی دیگران نیازمندیم
مصطفی ملکیان
به نظر می آید که دو عامل اعتماد افرین مهم وجود دارند که جامعه برای ایجاد یک فضای همراه با اعتماد متقابل، به آن ها احتیاج دارد:
1⃣ جریان اطلاعات(flow of information)
اگر بخواهیم در جامعه ای، اعتماد پدید بیاید، باید جریان اطلاعات(flow of information) وجود داشته باشد. این اطلاعات می توانند شامل فعالیت های یک بانک، فعالیت های یک وزیر در وزارت خانه و …باشند.
فوکو در تاریخ جنون، تعبیری دارد که از آن با عنوان زندان شفاف یاد می کند. او می گوید که جامعه ی کریستالی، جامعه ای است که اگر کسی بخواهد فعالیت های یک وزیر را رصد کند، این کار امکان پذیر است. مسلم است که در جریان اطلاعات، حریم خصوصی(privacy) باید حفظ شود و اطلاعات مورد نیاز برای تحقیقات، بر اساس شکی معقول(rational doubt) در اختیار افراد قرار می گیرد.
در جامعه ی ما، جریان اطلاعات وجود ندارد و هر کس خود را در دژی قرار داده است. گویی مناصب خود را، چهاردیواری اختیاری خود می دانند!
2⃣ امکان راستی آزمایی اعمال و نیات دیگران
شهروندان باید بتوانند اعمال و نیات دیگران را که از جانب آن ها ظهور می کنند، مورد سنجش قرار دهند تا اعتماد ایجاد شود. باید معیارها و شاخص هایی وجود داشته باشند که برای مثال اگر دولتی ادعای کاهش تورم کرد، بتوان این سخن دولت را سنجید.
بنابراین، حاکمان سیاسی، نمایندگان مردم اند و چون سود و زیان تصمیمات آن ها، مستقیما به شهروندان مرتبط است، شهروندان باید از تصمیمات آن ها مطلع شوند و شاخص هایی وجود داشته باشند تا ادعای آن ها توسط شهروندان سنجیده شود.
نبود جریان اطلاعات و امکان راستی آزمایی ادعاها، موجب بی اعتمادی می شود. کسی که از محاسبه هراس دارد، ناپاک است. این عوامل اعتماد ساز، در سطح خانواده، رابطه ی دو همسر و روابط اجتماعی ایفای نقش می کنند.
زندان شفاف ایدهای شبی به اصطلاح سراسربین هست که قبلا جرمی بنتام معرفی کرده است:
هود (2006) یادآوری می کند که انقلابیون فرانسوی ایده جامعه شفاف را پذیرفتند «به عنوان فضایی که در آن هیچ مکانی برای نوعی پنهانکاری اجتماعی وجود ندارد چرا که فرض میکردند بی عدالتی یا ناخشنودی را پرورش می دهد» و از روسو به عنوان یکی از طرفداران اصلی شفافیت یاد میکردند. روسو پنهان کاری را با شر برابر میدانست و شفافیت را راهی برای بازگشت به حالت از دست رفته طبیعت میدانست. حتی می توان این را به عنوان بازگشت به بهشت درک کرد؛ زمانی که آدم و حوا نیز کاملاً “شفاف” بودند.
این ایده که افراد هنگام تماشا شدن مناسب رفتار می کنند، می تواند به ایدهی “سراسربین[1]” فیلسوف فایدهگرای انگلیسی جرمی بنتام[2] بازگردد.
تصویر 1. ایده اولیه سراسربین
توجه به مفهوم سراسربین خالی از لطف نخواهد بود. چرا که میتواند کژتابیها و سوءبرداشتهای تاریخی از مفهوم شفافیت را آشکار سازد. ساختار سراسربین در واقع گونه ویژهای از معماری بود که اواخر سده هجدهم توسط بنتام طراحی شد تا به زندانبانها اجازه دهد که تمامی زندانیها را زیر نظارت خود داشته باشد بدون اینکه زندانیان بتوانند مطمئن شوند که چه زمانی تحت نظارت هستند. هدف بنتام از طرح این ساختار اصلاح رفتار زندانیان از طریق اصل مشاهده اجتماعی و اثر شفافیت بود.
ساختار سراسربین شاملِ دو استوانهی هممرکز بود که استوانهی درونی ویژه زندانبانها و استوانهی بیرونی برای سلولها در نظر گرفته شده بود. دیوارهی داخلیِ استوانه بیرونی تنها با میلههای فلزی طراحی شده بود، بهطوری که تمامیِ سلول از سوی زندانبان قابلِ رویت باشد. از طرفی استوانهی درونی با شمار زیادی حفره (ساختاری شبیه برجهای کفترخانه سنتیِ ایرانی) ساخته میشد، به نحوی که زندانی به هیچ وجه نمیتواند متوجه شود که زندانبان در هرلحظه از کدام حفره در حال زیر نظر گرفتن کدامیک از زندانی هاست. در طرحهای اصلاح شده راهروهای استوانه داخلی به شیوهای ماز مانند طراحی شدند که با پژواک صدای مکرر شانسِ اطلاع یافتنِ زندانیان از محلِ زندانبان به کمکِ صدای پایش را بگیرند. هرچند این ایده قابل اجرا در بیمارستانها، سربازخانهها، بیمارستانهای روانی و مدارس نیز بود، بنتام بر استفادهی آن در زندانها تاکید داشت. چرا که به وسیلهی آن میشد با استفاده از تعدادِ کمی زندانبان زندانیانِ زیادی را کنترل کرد و از هزینههای نگهداریِ آنان برای جامعه کاست. استفاده از سراسربین کم کم رواج گسترده ای یافت. در سدهی اخیر جدا از زندانها و کارخانههای بسیاری که در جای جای جهان با این ساختار ساخته و مدیریت شدند؛ (لیستِ زندانهایسراسربین)؛ نظامهای تمامیتخواه نیز از این ایده استفاده کردند تا قدرت نظارتی خود را به افراد بباورانند. میشل فوکو یکی از اندیشمندان معاصر بود که تلاش فراوانی برای شناساندن سازوکارهای مدرن دستگاههای قدرت برای اعمال توهم سراسربین داشت. استفاده از دوربینهای نظارتی به بهانهی کنترل ترافیک در سطح معابر یکی از معروفترین شیوههای امروزی اعمال ساختار سراسربین است. رفته رفته سراسربین ها که با هدف شفافیت مطرح شده بودند به سلب آزادیهای فردی منجر شده و با انتقادات جدی روبه رو شدند. با این حال اصلاحات مثبتی نیز در این زمینه صورت گرفت. برای مثال ساختارهای سازمانی شیشهای را میتوان منتج شده از ایده سراسربین دانست که امروزه در سازمانهای پیشرو و نظامهای شفاف رایجاند.
تصویر 2. درون یکی از ساختمانهای زندان در پرزیدو مودلو، جزیره دلا خونتود، کوبا.
اگرچه بنتام این ایده را برای زندانیان ایجاد کرد، استدلال کلی مبنی بر شفافیت در رفتار بهتر می تواند برای کارمندان دولت و سیاستمداران نیز اعمال شود. بنتام شفافیت را سنگ بنای دولت می دانست زیرا این امر مانع از “توطئه و فساد” می شود. در همین راستا، روسو اظهار داشت كه كارمندان دولت باید با نظارت كامل مردم عمل كنند و این می تواند یك سازوکار جدی برای جلوگیری و بی ثبات كردن فتنهها باشد (هود، 2006). میتوان گفت ریشه اولیه شفافیت امروزی به جنبشهای اصلاحی پروتستانها و انقلابهای دموکراتیک قرن هجدهم بر میگردد.