مصادیقی از شفافیت که به آنها عادت کرده‌ایم!

عده‌ای در برخی مصادیق شفافیت، یعنی درست یا نادرست نبودن برخی از مصادیق شفافیت تردید دارند؛ این عده به کنار.
ولی عده‌ی دیگری هستند که نسبت به اصل شفافیت و درست یا نادرست بودن آن (مثلاً اسلامی یا غیراسلامی بودن آن) تردید دارند.
ساده‌ترین پاسخ به دسته‌ی دوم این است که نشان دهیم همین الان انبوهی از مصادیق شفافیت وجود دارد که کاملاً پذیرفته شده (و طبیعتاً اسلامی) هستند، اما صرفاً به دلیل عادت، از آنها غافلیم و به دلیل این غفلت، در اصل شفافیت تردید کرده‌ایم. برخی از این مصادیق عبارت‌اند از:

  • شفافیت اسامی سیاست‌مداران (جامعه‌ای را تصور کنید که اسامی مسئولین ارشد آن مشخص نباشد!)
  • شفافیت قیمت یا تاریخ تولید یا مارک اجناس (محصولی را تصور کنید که هیچکدامش را نداشته باشد)
  • شفافیت تعداد واحدهای درسی که برای فارغ‌التحصیلی باید بگذرانید، یا نمراتی که اساتید برای هر واحد درسی به شما داده‌اند!
  • شماره‌ی پلاک و نیز شماره‌ی شاسی خودروها

چند نکته:

  • شاید اگر قریب به یک قرن عقب بریم، احتمالاً هیچ کدام از این مصادیق وجود نداشته‌اند، ولی به شفافیت آن مصادیق احساس نیاز و در نتیجه مطالبه شد و الان به دلیل فواید و وابستگی ما به آنها، آنرا کاملاً به عنوان یک فرض و ضرورت بدیهی پذیرفته‌ام. در همین رابطه باید عرض کنم که در رابطه با انبوهی از مصادیق عدم شفافیت فعلی، 10-20 سال دیگر همین احساس را خواهیم داشت!
  • این مصادیق به خوبی نشان می‌دهد که عقیده «غیراسلامی بودن شفافیت» تا چه میزان ناپخته و نادقیق است. هر چند دعوای سر مصادیق آن دعوای بجا و حقی است که گفتگو درباب هر مصداق فرصت و فضای خاص خود را می‌طلبد.

لطف می‌کنید شما هم به این فهرست مصادیقی اضافه کنید؟

4 پسندیده

آیا این رو میشه مصداقی از شفافیت دونست؟
اگر اینطور باشه انبوهی از موارد مرتبط با اطلاعات شخصی میشه شفافیت.

به نظرم اینجا باید مواردی گفته بشه که برای عموم مردم قابل دسترسی هست مثل موردی که در رابطه با قیمت محصولات فرمودید.

چند موردی که به ذهنم میرسه:

  • شفافیت مواد غذائی استفاده شده در محصولات خوراکی
  • اطلاعات نویسنده و ناشر اول کتاب
2 پسندیده

بله دقت نظرتون درسته. موافقم.

1 پسندیده