جمع‌آوری مباحث پیرامون مبانی دینی شفافیت

سازمان و نظام صالح‏

ابتدا چنین به نظر می‌رسد که صلاح و فساد اجتماع بزرگ یا کوچک، تنها به یک چیز بستگی دارد: صلاح و عدم صلاح افراد آن اجتماع و بالاخص زعمای آنها؛ یعنی فقط افرادند که همه مسئولیت‌ها متوجه آنهاست. بسیاری از افراد این‌چنین فکر می‌کنند و بر این پایه نظر می‌دهند.

این دسته هنگامی که متوجه برخی مفاسد اجتماعی می‌شوند چاره کار را زعیم صالح می‌دانند و به اصطلاح «اصالت فردی» هستند. اما کسانی که بیشتر و عمیق‏تر مطالعه کرده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که تأثیر و اهمیت سازمان و تشکیلات و رژیم‏ اجتماعی از تأثیر و اهمیت زعما بیشتر است؛ در درجه اول باید درباره سازمان صالح اندیشید و در درجه دوم درباره زعمای صالح.

افلاطون نظریه اجتماعی معروفی دارد که به نام «مدینه فاضله افلاطون» معروف است. در میان حکمای اسلامی، حکیم ابونصر فارابی از افلاطون پیروی کرده و نظریاتی ابراز داشته است. این دو حکیم اساس نظر خود را صلاحیت افراد قرار داده‌اند و اصالت فردی اندیشیده‏اند. تمام توجه خود را به این نکته معطوف کرده‌اند که زمام امور اجتماع را چه افرادی باید در دست بگیرند، آن افراد باید دارای چه فضائل علمی و عملی بوده باشند. اما این که تشکیلات و نظامات اجتماعی باید چگونه بوده باشد و آن افراد «ایده‏آل» در چه نظاماتی زمام امور را در دست بگیرند چندان مورد توجه این دو حکیم واقع نشده است.

بر این نظریه انتقاداتی شده، از جمله اینکه تأثیر شگرف و عظیم سازمان در افکار و اعمال و روحیه افراد -و از آن جمله خود زعما- مورد توجه واقع نشده است. این نکته مورد توجه قرار نگرفته که اگر نظام، صالح بود کمتر فرد ناصالح قدرت تخطی دارد و اگر ناصالح بود فرد صالح کمتر قدرت عمل و اجرای منویات خود را پیدا می‌کند و احیاناً منویات و افکار خود را می‏بازد و هم‌رنگ سازمان می‌شود.

یکی از دانشمندان در مقام انتقاد نظر افلاطون می‌گوید:

افلاطون با بیان مسئله‌ شوم «چه کسی باید بر جامعه حکومت کند؟» یک اشتباه و خطر پردوامی در فلسفه سیاسی ایجاد کرده است. مسئله‌ عاقلانه‏تر و خلّاق‌تر این است که چگونه می‌توانیم سازمان‌های اجتماعی را چنان ترتیب دهیم که زعمای بد و ناصالح نتوانند اسباب ضرر و زیان وی شوند؟

اهمیت زعمای صالح فقط از نظر طرز تفکری است که در مورد اصلاح و بهبود و تغییر سازمان‌های اجتماعی دارند، و اما زعمای صالحی که طرز تفکرشان در اساس و تشکیلات با ناصالح‏ها یکی است و تفاوت‌شان از لحاظ اخلاقی و شخصی است و بناست همگی در یک قالب کار کنند، اثر وجودی‏شان با ناصالح‏ها آنقدر زیاد نیست و منشأ تحولات اجتماعی قابل توجه نخواهند گشت. اگر بخواهیم نظر افلاطون و فارابی را توجیه کنیم باید بگوییم آنها به آن افراد صالح اهمیت داده‌اند که حاکم بر سازمان‌های اجتماعی می‌باشند نه محکوم آنها.

تشکیلات و نظامات اجتماعی نسبت به افراد اجتماع به منزله خیابانها و کوچه‌ها و خانه‌های یک شهر است نسبت به مردم و وسایل نقلیه‏ای که در آن شهر حرکت می‌کنند. هر شهری به هر نحو که خیابان‌کشی و کوچه‏سازی شده باشد مردم شهر مجبورند از پیچ و خم همان خیابان‌ها و لابلای همان کوچه پس‌کوچه‌ها و از همان چهارراه‏ها حرکت کنند. حداکثر آزادی عمل مردم آن شهر این است که در میان همان خیابان‌ها و همان کوچه‌ها هرکدام که نزدیکتر یا خلوت‏تر یا پاکیزه‏تر و باصفاتر است انتخاب کنند.

اگر فرض کنیم که آن شهر بدون نقشه و حساب تدریجاً توسعه پیدا کرده باشد نه روی اصول شهرسازی، در چنین شهری افراد چاره‏ای ندارند از این که زندگی و رفت و آمد خود را با وضع موجود تطبیق دهند. رفت و آمد و رانندگی و اداره امور چنین شهری دشوار خواهد بود. با وجود چنین ترتیبی در ساختمان آن شهر، از افراد کاری ساخته نیست. تنها کاری که ساخته است که تغییراتی در وضع خیابان‌ها و کوچه‌ها و منزل‌های آن شهر بدهند و خود را راحت کنند.

اگر فرض کنیم زعمای صالحی در رأس سازمان‌هایی قرار بگیرند که دارای نواقصی می‌باشند، حدود تفاوت کار آنها با دیگران همان اندازه است که یک نفر بخواهد از میان خیابان‌های پرپیچ و خم و نامنظم و کوچه و پس‌کوچه‌های بی‏‌ترتیب، بهترین و نزدیک‌ترین راه‌ها را انتخاب کند.

دکتر شهید مرتضی مطهری - ده گفتار – ص 286 الی 288

ایشان آنگاه بحث خود را اینطور ادامه می‌دهند:

ممکن است خواننده محترم تصور کند که ما در حساب‌های گذشته اثر شگفت‏انگیز ایمان و تقوا را در اصلاح کارها فراموش کرده‌ایم و مسائل را تنها از دریچه امور معاشی تجزیه و تحلیل کرده‌ایم، علی‌هذا گفته‏های گذشته فقط در مورد سازمان‌های اجتماعی دنیایی صادق است نه در مورد سازمان روحانی که از افراد منزّه و متقی تشکیل شده و سر و کارشان با معنویات است؛ در سازمان‌های روحانی روح ایمان و معنویت جای نظم و تشکیلات و سازمان مرتب و هر نوع محکم‌کاری را می‌گیرد.
عرض می‌کنم چنین نیست. من به اثر شگفت‏انگیز ایمان و تقوا معترفم. ایمان و تقوا بسیاری از مشکلات را حل می‌کند و جای بسیاری از محکم‌کاری‏ها را می‌گیرد. اگر چنین بودجه‌ای با همین آزادی و بدون مسئولیت و دفتر و حساب و بیلان در اختیار یک سازمان غیرروحانی بگذارند معلوم می‌شود چه خبر است. در سازمان‌های دولتی با همه تشکیلات طویل و عریض و مسئولیت‌ها و مجازات‌ها و محاکم، و با این همه رسیدگی‌ها و بازرسی‌ها، باز هر روز می‌بینیم که پرونده‏های اختلاس چند صد میلیونی در دادگستری مطرح است. قدرت دین و معنویت است که با این همه بی‏نظمی و بی‏حسابی، روحانیت ما را نگهداری کرده و مانع متلاشی شدنش شده است.

ما معترفیم که هیچ چیزی جای تقوا و ایمان را نمی‌گیرد، و ایمان و تقوا بسیاری از کمبودها را جبران می‌کند، ولی از طرف دیگر بنا نیست که ایمان و تقوا را جانشین همه چیز بدانیم. از هر چیزی فقط اثر خودش را باید انتظار داشت. نه معنی جای ماده را به طور کامل پر می‌کند و نه ماده جای معنی را. در میان معنویات هم هیچ کدام جای دیگری را به طور کامل پر نمی‌کند، مثلًا نه علم می‌تواند جانشین ایمان بشود و نه ایمان می‌تواند جانشین علم گردد.
نظم و انضباط و تشکیلات هم یکی از اصول مقدس زندگی بشری است. اگر می‌بینیم که معنویت و ایمان، بعضی از مفاسد بی‏نظمی و بی‏انضباطی را از بین برده است توجه داشته باشیم که بی‏نظمی و بی‏تشکیلاتی معیشت روحانیین، به مقیاس بیشتری ارکان ایمان و معنویت را متزلزل کرده و محیط فاسد به وجود آورده است.

اگر به خواست خدا مشکل مالی سازمان روحانیت ما حل گردد سایر نواقص به دنبال آن حل خواهد شد. …

ص 310 الی 314

لینک به صفحه اول این مطلب از نسخه‌ی آنلاین کتاب

4 پسندیده