مبانی دینی مرتبط با تعارض منافع

لزوم مدیریت تعارض منافع ادراک شده…

1 پسندیده

شکل تعارض منافع: عقد قرارداد با شرکت های خاص و صوری

«طرف می‌آید بانک ایجاد میکند با استفاده از اجازه‌ی توسعه‌ی بانک‌ها -که یکی از کارهای غلطی که در کشور شد این است که اجازه میدهند همین‌ طور پشت سر هم بانک به وجود بیاید- پولهای مردم را جمع میکنند، بعد شرکتهای صوری درست میکنند، پولهای مردم را به عنوان قرض، وام و تسهیلات بانکی به شرکتهای خودشان میدهند، جیب خودشان را پُر میکنند، از این کارها دارند میکنند، اینها را بایستی مراقبت کرد، از اینها غفلت نباید کرد».

۱۳۹۸/۰۱/۰۱بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی

1 پسندیده

به نظرم یکی از دلایل لزوم مدیریت تعارض منافع آیه زیر است:

مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ(سوره احزاب/آیه4)
خدا در درون یک مرد دو قلب (و دو مبدأ ادراک و اراده) قرار نداده.

موقعیت تعارض منافع موقعیتی گذراست و حتما به یک طرف ختم می شود. در این موقعیت خاص و موقتی و حتمی، چه خوب است که به فرد کمک شود تا تعارض منافع اش را مدیریت کند.

3 پسندیده

موقعیت تعارض منافع موقعیت فتنه آمیز است چون بین نفع دانی و عالی (خیر و شر) انسان قرار می گیرد و درواقع موقعیت آزمایش است؛ آزمایشی که می تواند تبعات دنیوی و اخروی داشته باشد.

َ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ (35)
فتنه فقط در شر نیست. در خیر و نعمت هم فتنه و امتحان است. مثلا گرفتن یک پست مدیریتی کلان یک نعمتی است که پر از تعارض منافع های بیشتری که فتنه فرد خواهد بود.

جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصيراً (20)
خیلی از تعارض های منافع ناشی از روابط به وجود می آید. مثلا پسر شخص باعث می شود که فرد در فتنه قرار بگیرد. یا طبق آیه اطاعت از مافوق و ولی امر نیز یک موقعیت فتنه آمیز است که گاها فرد بین نفع عالی و دانی می ماند.

إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ (27)
همه تعارض منافع ها حل نمی شود و شاید نباید رفع شوند، بلکه بعضی را باید نظارت کرد و صبر داشت.

رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (5)
طلب تعارض منافع برای خود و دیگران اشتباه است.

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمينَ (193)

رفع تعارض منافع یک آرمان بزرگ است که حکم جهاد نیز به آن باز می گردد. قطعا جهاد به جهاد نظامی منحصر نمی شود و مناط اصلی کار یعنی نبود فتنه خیلی مهم است. ما باید کاری کنیم که کسی در موقعیت فتنه قرار نگیرد.

وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ (28)
تعارض منافع مالی و ناشی از روابط.

إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيق‏
ایجاد فتنه و موقعیت تعارض منافع برای مومنین و دیگران اشتباه است. سنت ابتلاء یک سنت الهی است و قابل تجویز به بشریت به طور عام نیست مگر مواردی که در بعضی روایات هست.

ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ (110)
یکی از راهبرد های مقابله با فتنه هجرت و دیگری جهاد است. قبلا هم گفتیم که نظارت و صبر و صفح هم راهبردی دیگری است.

2 پسندیده

:large_orange_diamond: مَن دَخَلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ :large_orange_diamond:

امروز صبح(22/ 05/ 1398) توی صف اتوبوس های BRT بودیم. بنده خدایی اومد همون اول صف وایساد و اتفاقا سوار نشد و صبر کرد بقیه که جلوش بودن سوار شن، بعدش سوار شد.
اما نکته ی جالب اینجا بود که یکی از مسافرا بهش گیر داد که چرا نرفتی توی صف؟
اون هم هی داشت توضیح می داد که من صبر کردم و…
خلاصه همین طور جر و بحث کردن و در آخر به نظر هیچکدوم رضایت همدیگر رو جلب نکردن و از هم جدا شدن.

:hotsprings: واقعیت این است که فرد مورد نظر هیچ خطایی نکرده بود جزء اینکه خودش رو توی موقعیت تعارض منافع قرار داده بود. همه نکته این است که حتی اگر آدم خوبی هم باشیم باید از قرار گرفتن و قراردادن افراد در موقعیت تعارض منافع بر حذر باشیم؛ چرا که «مَن دَخَلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ».

4 پسندیده

این مطلب از شهید مطهری یک مبنای بسیار عالی است:

3 پسندیده

ابتدا روایات زیر را (از باب نمونه) ببینید:

  • امام على علیه‏ السلام -خطاب به شریح- فرمودند: در مجلس قضاوت منشین ، مگر این که قبلاً چیزى بخورى. «الکافی : ۷ / ۴۱۳ / ۱ منتخب میزان الحکمة : ۴۷۲»

  • امام على علیه ‏السلام –خطاب به شریح- فرمودند: مبادا در مجلس قضاوت اظهار خستگى و ناراحتى کنى. «الکافی : ۷ / ۴۱۳ / ۱»

  • رسول الله ص: اگر یکى از شما بکار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب از قضاوت خوددارى کند … «نهج الفصاحه»

به نظر شما دینی که در رابطه با کنترل گرسنگی و خستگی و عصبانیت قاضی حکم دارد، تا روی سلامتی تصمیمش اثر منفی نگذارد، در مورد مسائل مالی و سایر مسائل سنگین‌تر تدبیری ندارد؟

همچنین ببینید:

امیر مؤمنان علی علیه‌السلام در عهدنامه‌ی مالک اشتر، خطاب به این والی منصوب خود در مصر درباره‌ی قضات چنین می‌نویسند:
«وَافْسَحْ لَهُ فِی الْبَذْلِ مَا یزِیلُ عِلَّتَهُ، وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَی النَّاسِ. وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَیک مَا لا یطْمَعُ فِیهِ غَیرُهُ مِنْ خَاصَّتِک، لِیأْمَنَ بِذَلِک اغْتِیالَ الرِّجَالِ لَهُ عِنْدَک.» - در بذل حقوق به او سفره‌ی سخاوتت را بگستران آنچنان‌که نیازش را از بین ببرد و حاجتی به مردم پیدا نکند و از نظر منزلت آن‌قدر مقامش را نزد خود بالا ببر که احدی از یاران نزدیک تو نسبت به نفوذ در او طمع نکند و به این طریق از توطئه و زیان رساندن این‌گونه افراد در نزد تو در امان باشد.

تذکر: بحث این نیست که روایات مذکور الزاماً مرتبط با تعارض منافع است، بلکه صرفاً از باب انتقال نگاه دین و توجهش به رویکرد ساختاری است.

5 پسندیده

به نظرم این روایت رو دو جور میشه معنا کرد که اولی خیلی ربطی به تعارض منافع نداره و دومی با توجه به عوامل انسانی ارتباط پیدا می کنه.

1- توجه به عوامل طبیعی: اول اینکه بگوییم گرسنگی باعث میشه که خون به مغز قاضی نرسه و مثلا اشتباه یا ناقص قضاوت کنه پس نباید گرسنه یا تشنه بود تا کارکرد فیزیکی بدن درست باشه.

2- توجه به عوامل انسانی: دوم اینکه بگوییم وقتی فردی گرسنه است زمینه برای در محیط تعارض منافع قرار گرفتن ایشان بیشتر می شود. مثلا وقتی گرسنه ایم راحتتر رشوه رو قبول می کنیم و… . با این نگاه گرسنگی خود تعارض منافع ایجاد نمی کند ولی می تواند موجب به فساد انجامیدن موقعیت های تعارض منافع قضاوت شود.

جالب این که توجه به عوامل انسانی در معنا کردن روایات کمتر مشاهده می شود.

بررسی شکل هدیه در معارف دینی
1-وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : «تَهَادَوْا تَحَابُّوا» .شانی : من لا يحضره الفقيه , جلد 3 , صفحه 299
وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : «اَلْهَدِيَّةُ تَسُلُّ اَلسَّخَائِمَ» .هديّه آرام آرام كينه را از دل بيرون مى‌كشد.

2- به ابو عبد اللّه صادق (ع) گفتم: مردى مالك ‏آبادى بزرگى است و چون جشن مهرگان و يا جشن نوروز برپا شود، برزگران او به رسم تبريك، چشم ‏روشنى تقديم مى‏كنند. كه براساس قرارداد فيمابين به پرداخت آن مكلّف نشده ‏اند، فقط، در نظر دارند كه توجه ارباب خود را جلب كنند و تقربى حاصل نمايند. تكليف اين هدايا چيست؟ ابو عبد اللّه گفت:
مگر برزگران او مسلمان نيستند؟ من گفتم: چرا. ابو عبد اللّه گفت: بايد هديّه آنان را بپذيرد و متقابلا هديه ‏اى به آنان تقديم كند، چرا كه رسول خدا- صلوات اللّه عليه- گفته است: «اگر مؤمن، هديه ناقابلى به من تقديم‏ كند و مثلا از گوسفندى كه كشته، يك پاچه آن را هديه كند، مى‏پذيرم كه دين خدا همين است. اگر كافر يا منافق يكبار شتر تقديم كند نمى‏پذيرم كه دين خدا همين است. خداوند- عز و جل- رضا نداد كه از تقديمى مشركين و منافقين و يا خوراك آنان بهره‏مند شوم.

گزيده كافى، ج‏4، ص: 287 و 288

3- سخنان طولانى امام شهيد، سبط پيغمبر حضرت ابا عبد اللَّه الحسين (ع)
مردم! از آن نكوهش ها كه خداوند به منظور پند دوستانش از علماى يهود كرده عبرت گيريد، كه مى‏فرمايد: «چرا روحانيون و علماء آنها (يهود) را از سخنان گناه‏آميز (و حرامخوارى) جلوگيرى نكردند» آن گروه از اسرائيليان كه كافر شدند (به زبان داود و عيسى بن مريم) لعنت شدند (اين بدان جهت بود كه معصيت‏كار و متجاوز بودند و از كارهاى ناپسندى كه داشتند جلوگيرى نمى‏كردند) چه ناپسند كارها كه مى‏كردند.» (مائده: 63). بدين جهت خدا بر آنان عيب گرفت كه از ستمگرانى كه در برابرشان بودند اعمال ناروا و تبهكاريها مى‏ديدند و منع نمى‏كردند، چون جيره‏ خوار و طمعكار بودند، از عواقب اعتراضها بيم داشتند (هدايا و مزايا مى‏گرفتند و به اسم تقيه و پرهيز، حفظ جان و مصلحت، لب فرو مى‏بستند) با اينكه خداوند فرموده: «از مردم نترسيد، از من بترسيد» (مائده:44).
منبع:

تحف العقول / ترجمه جنتى، متن، ص: 375

4- وَ أُتِيَ عَلِيٌّ ع بِهَدِيَّةِ النَّيْرُوزِ فَقَالَ ع مَا هَذَا قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ الْيَوْمُ النَّيْرُوزُ فَقَالَ ع اصْنَعُوا لَنَا كُلَّ يَوْمٍ نَيْرُوزاً.

5- رَوَى ثُوَيْرُ بْنُ أَبِي فَاخِتَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ‏ أَهْدَى كِسْرَى لِلنَّبِيِّ ص فَقَبِلَ مِنْهُ وَ أَهْدَى قَيْصَرُ لِلنَّبِيِّ ص فَقَبِلَ مِنْهُ وَ أَهْدَتْ لَهُ الْمُلُوكُ فَقَبِلَ مِنْهُمْ‏.

6- رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ كَتَبَ بِهَا إِلَيَّ- مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيُّ الْأَشْعَرِيُّ فَقَالَ لَنَا ضِيَاعٌ فِيهَا بُيُوتُ نِيرَانٍ تُهْدِي إِلَيْهَا الْمَجُوسُ الْبَقَرَ وَ الْغَنَمَ وَ الدَّرَاهِمَ فَهَلْ يَحِلُّ لِأَرْبَابِ الْقُرَى أَنْ يَأْخُذُوا ذَلِكَ وَ لِبُيُوتِ نِيرَانِهِمْ قُوَّامٌ يَقُومُونَ عَلَيْهَا فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع لِيَأْخُذْ أَصْحَابُ الْقُرَى مِنْ ذَلِكَ فَلَا بَأْسَ بِهِ‏.
ترجمه: محمّد بن اسماعيل بن بزيع گويد: محمّد بن عبد اللّٰه قمّى أشعرى نامه‌اى بمن نوشته و سؤال كرده بود «ما داراى مزارع و زمينهاى كشاورزى هستيم و در آنجا آتشكده‌ها هست و مجوس از اطراف براى آن آتشكده‌ها هدايايى مى‌آورند مثل گاو، گوسفند، و پول. آيا براى اربابان ده جايز است اينها را تصرّف كنند، در صورتى كه آتشكده‌ها خود مستخدمينى دارد و سرپرستانى آنها را اداره مى‌كنند»، من اين مسأله را از حضرت رضا عليه السّلام پرسيدم امام فرمود: اگر آن ارباب چيزى از آن برگيرند اشكالى ندارد.

7- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِيِّ عَنِ اَلسَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلْهَدِيَّةُ عَلَى ثَلاَثَةِ أَوْجُهٍ هَدِيَّةُ مُكَافَأَةٍ وَ هَدِيَّةُ مُصَانَعَةٍ وَ هَدِيَّةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .
ترجمه:سكونى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود: هديه، سه نوع است: هديه در عوض، هديه رشوه‌اى، و هديه به خاطر خداوند عزّ و جلّ‌.

8-

و روى عنه عليه السّلام انه قال: نعم الشي‏ء الهدية بين يدي الحاجة.

فأما ما روى في ذمّها و كراهيتها ما روى عن أمير المؤمنين عليه السّلام انه قال:

هدايا العمّال‏ غلول‏.

قال: و وصى بعض الولاة أحد كفاته، فقال إيّاك و الهدية، و ليست بحرام عليك، و لكني أخاف عليك القالة.

السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات)، ج‏3، ص: 179

3 پسندیده

شکل هدیه
فرق هدیه با رشوه

قال الفاضل النّراقي: الفرق بين الرّشوة و الهديّة أنّ الأولى هى المال المبذول للقاضي للتوسّل به إلى الحكم ابتداء أو إرشادا، و الثّانية هى العطيّة المطلقة أو لغرض آخر نحو التّودّد و التّقرّب إليه أو إلى اللّه، و الحاصل أنّ كلّ مال مبذول للشّخص للتّوسّل به إلى فعل صادر منه و لو مجرّد الكفّ عن شرّه لسانا أو يدا أو نحوهما فهو الرّشوة، و لا فرق في الفعل الذي هو غاية البذل أن يكون فعلا حاضرا أو متوقّعا كان يبذل للقاضي لأجل‏

8- وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ‏- قَالَ هُوَ الرَّجُلُ الَّذِي يَقْضِي لِأَخِيهِ الْحَاجَةَ- ثُمَّ يَقْبَلُ هَدِيَّتَهُ‏. /صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص: 83
9- ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَتِ الْعَرَبُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ عَلَى فِرْقَتَيْنِ- الْحُلِّ وَ الْحُمْسِ فَكَانَتِ الْحُمْسُ قُرَيْشاً وَ كَانَتِ الْحُلُ‏ سَائِرَ الْعَرَبِ فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَ الْحُلِّ إِلَّا وَ لَهُ حَرَمِيٌّ مِنَ الْحُمْسِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَرَمِيٌّ مِنَ الْحُمْسِ لَمْ يُتْرَكْ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ إِلَّا عُرْيَاناً وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَرَمِيّاً- لِعِيَاضِ بْنِ حِمَارٍ الْمُجَاشِعِيِ‏ وَ كَانَ عِيَاضٌ رَجُلًا عَظِيمَ الْخَطَرِ وَ كَانَ قَاضِياً لِأَهْلِ عُكَاظٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَكَانَ عِيَاضٌ إِذَا دَخَلَ مَكَّةَ أَلْقَى عَنْهُ ثِيَابَ الذُّنُوبِ وَ الرَّجَاسَةِ وَ أَخَذَ ثِيَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص لِطُهْرِهَا فَلَبِسَهَا وَ طَافَ بِالْبَيْتِ ثُمَّ يَرُدُّهَا عَلَيْهِ إِذَا فَرَغَ مِنْ طَوَافِهِ فَلَمَّا أَنْ ظَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَاهُ عِيَاضٌ بِهَدِيَّةٍ فَأَبَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يَقْبَلَهَا وَ قَالَ يَا عِيَاضُ لَوْ أَسْلَمْتَ لَقَبِلْتُ هَدِيَّتَكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى لِي زَبْدَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ إِنَّ عِيَاضاً بَعْدَ ذَلِكَ أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَأَهْدَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص هَدِيَّةً فَقَبِلَهَا مِنْهُ. / الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 143
10- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي جَرِيرٍ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ فِي الرَّجُلِ يُهْدِي بِالْهَدِيَّةِ إِلَى ذِي قَرَابَتِهِ يُرِيدُ الثَّوَابَ وَ هُوَ سُلْطَانٌ فَقَالَ مَا كَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِصِلَةِ الرَّحِمِ فَهُوَ جَائِزٌ وَ لَهُ أَنْ يَقْبِضَهَا إِذَا كَانَ لِلثَّوَابِ.

2 پسندیده

نهج البلاغه/نامه۵۳ خطاب به مالک اشتر

:white_small_square:
همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن ، و به گونه‏ اى با آنان رفتار كن كه قرار دادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع، يا زراعت مشترك، كه هزينه‏ هاى آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براى آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو خواهد ماند. حق را به صاحب حق، هر كس كه باشد، نزديك يا دور، بپرداز، و در اين كار شكيبا باش، و اين شكيبايى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد، تحمّل سنگينى آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز. و هر گاه رعيّت بر تو بد گمان گردد، عذر خويش را آشكارا با آنان در ميان بگذار، و با اين كار از بدگمانى نجاتشان ده، كه اين كار رياضتى براى خود سازى تو، و مهربانى كردن نسبت به رعيّت است، و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى‏ دارد.

تعارض منافع ناشی از روابط اجتماعی یا شخص ثالث
اهمیت راهکار شفافیت برای رهایی از تعارض منافع ادراک شده

2 پسندیده

شکل مشاوره

همان‌طوری که در اسلام، درباره‌ مشورت‌کردن دستور مؤکّد داده شده، به افرادی که مورد مشورت قرار می‌گیرند نیز تاکید شده که از *هیچ‌گونه خیرخواهی‌ای فروگذار نکنند و خیانت در مشورت یکی از گناهان بزرگ محسوب می‌شود، حتی این حکم درباره‌ غیر مسلمانان نیز ثابت است، یعنی اگر انسان، پیشنهاد مشورت را از غیر مسلمانی بپذیرد، حق ندارد در مشورت نسبت به او خیانت کند و غیر از آنچه تشخیص می‌دهد به او اظهار نماید.
در رساله‌ حقوق که از امام سجاد (علیه‌السّلام) نقل شده چنین آمده: «وَحَقُّ الْمُسْتَشیرِانْ عَلِمْتَ لَهُ رَاْیاً اَشَرْتَ عَلَیْهِ وَ اِنْ لَمْ تَعْلَمْ اَرْشَدْتَهُ اِلی مَنْ یَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشیرِ عَلَیْکَ اَنْ لا تَتَّهِمَهُ فیما لا یُوافِقُکَ مِنْ رَاْیِهِ فَاِنْ وافَقَکَ حَمِدْتَ اللهَ؛
حق کسی که از تو طلب مشورت می‌کند این است که اگر عقیده و نظری داری در اختیار او بگذاری و اگر درباره‌ آن کار چیزی نمی‌دانی او را به کسی راهنمایی کنی که می‌داند و اما حق کسی که مشاور تو است، این است که که در آنچه که با تو موافق نیست، او را متهم نسازی پس اگر با تو موافق بود، شکر خدای گویی.»
و از امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقل شده: «مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمینَ فی مَشْوَرَةٍ فَقَدْ بَرِئْتُ مِنْهُ؛
[۷۱]
کسی که در مشورت به مسلمانان خیانت کند پس به حقیقت من از او بیزارم.»
و نیز از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده: «مَنِ اسْتَشارَ اَخاهُ فَلَمْ یَنْصَحْهُ مَحْضَ الرَّاْیِ سَلَبَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَاْیَهُ؛
[۷۲]
کسی که مشورت کند با برادر خویش و او خیر و حقیقت را به او نگوید، خداوند رای و درک او را می‌گیرد.»

عدم نصح یا خیانت در مشورت نشان می دهد که مشورت یکی از موقعیت های تعارض منافع یا فساد است.

شکل هدیه

سؤال : حکم استفاده از هدایایی را که مشاوران، پیمانکاران و … به واسطه جایگاه شغلی و دولتی، به مدیران دولتی و شرکت‌ها می‎دهند، بیان فرمایید و آیا ناچیز بودن هدیه (مانند سررسید، کارت تبریک، شکلات و ….) موجب تفاوت در حکم است؟

پاسخ آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای: به‌ طور كلى هديه در محيط كار و از جانب ارباب رجوع، يكى از خطرناک‌ترین چيزها است و هر ‏چه بيشتر از آن اجتناب كنيد به صرفه دنيا و آخرت شما خواهد بود، فقط در يك ‏صورت دريافت آن جايز است و آن اين است كه هديه دهنده با اصرار زياد و با ‏امتناع مأمور از قبول، بالأخره به نحوى آن را اهدا كند آن هم بعد از انجام كار و ‏بدون مذاكره و حتى توقّع قبلى.

پاسخ آیت الله العظمی مکارم شیرازی: اگر جنبه رشوه داشته باشد حرام است و اگر جنبه رشوه نداشته باشد، بلکه هديه اي بدون چشمداشت هرگونه کار خلافي بوده باشد مانعي ندارد، ولي بايد خلاف مقررات مؤسسه اي که در آن کار می‌کند نباشد.

پاسخ آیت الله العظمی نوری همدانی: به مقتضای قوانین عمل شود.

پاسخ آیت‌الله العظمی وحید خراسانی: هديه اگر براى تطميع و وادار كردن گيرنده هديه به تخلّف از قانون يا شرع باشد، مثل اينكه بخواهد حق ديگران را تضييع نمايد گرفتن آن جايز نيست و در صورتى كه براى تسهيل در امر هديه دهنده باشد، خلاف اخلاق ايمانى است و اگر براى تشويق زيردستان از طرف كارفرما است مانعى ندارد.

منبع:
http://old.alef.ir/vdcdfo0xsyt0ss6.2a2y.html?234313

2 پسندیده

اهمیت اصلاح دولت نسبت به اصلاح جامعه
به عبارت دیگر؛ تقدم دولت اسلامی بر جامعه اسلامی

خطبه 216 نهج البلاغه:

وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا 2965 السُّنَنُ‏ 2966 فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. 92 وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ‏ 2967 الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ‏ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ‏ 2968 فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ‏ 2969 فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوس‏
نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 334

و در ميان حقوق الهى، بزرگ‏ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى كه خداى سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد، و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد. پس رعيّت اصلاح نمى‏شود جز آن كه زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمى‏شوند جز با درستكارى رعيّت.

و آنگاه كه مردم حق رهبرى را اداء كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت يابد، و راه‏هاى دين پديدار و نشانه‏هاى عدالت بر قرار، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس مى‏گردد.

امّا اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا زمامدار بر رعيّت ستم كند، وحدت كلمه از بين مى‏رود، نشانه‏هاى ستم آشكار، و نيرنگ بازى در دين فراوان مى‏گردد، و راه گسترده سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متروك، هوا پرستى فراوان، احكام دين تعطيل، و بيمارى‏هاى دل فراوان شود.

3 پسندیده

در ادامه همین بحث احادیث زیر جالب توجه اند:

  • وَ قَالَ ع‏ النَّاسُ‏ بِأُمَرَائِهِمْ‏ أَشْبَهُ‏ مِنْهُمْ‏ بِآبَائِهِمْ‏.(تحف العقول)
    مردم به حاکمانشان شباهت بیشتری دارند تا پدرانشان.
  • الناس‏ على‏ دين‏ ملوكهم‏(البته این حدیث نیست و یه جورایی ضرب المثلی است که بزرگان دین بدان اشاره داشته اند)

ایجاد عدالت در جامعه موانع گوناگونی دارد، یکی از آنها تعارض منافع است. آیات زیر به خوبی به مانعیت تعارض منافع در راستای تحقق این آرمان بلند اجتماعی و هدف اصلی ارسال رسل اشاره می کند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ

2 پسندیده

قاعده دفع ضرر احتمالی و لزوم مدیریت تعارض منافع

قاعده دفع ضرر محتمل، از قواعد عقلی است که مضمون آن حکم عقل به دفع ضرر محتمل و یا مظنون است؛ بنابراین اگر انسان درباره چیزي احتمال ضرر بدهد، از نظر عقل، دفع آن ضرر محتمل واجب است. این قاعده در مباحث مختلف اصولی، همچون بحث حجیت مطلق ظن کاربرد دارد. در بحث حجیت مطلق ظن استدلال می شود: ظنّ به حکم شرعی، با ظن به ضرر ملازم است و دفع ضرر مظنون از نظر عقل واجب است، درنتیجه عمل به ظن واجب است. در بحث احتیاط نیز یکی از ادله عقلی که براي وجوب احتیاط به آن استناد ،می شود همین قاعده است؛ به این بیان که مبناي اصل احتیاط، حکم عقل به دفع ضرر محتمل است؛ یعنی عقل به لزوم دفع ضرر محتمل حکم میکند، و هرگاه در مورد ترك یا انجام کاري، احتمال ضرر باشد، عقل به احتیاط حکم می یعنی کند در جایی که احتمال ضرر وجود دارد عقل، دفع آن ضرر را ،می داندواجب میاین که یا گوید اگر در یک موردي احتمال ضرر وجود دارد اقدام بر آن قبیح است )خویی، 1417ه. ،ق ج 2/215؛ شیخ انصاري، 1419ه. ،ق ج 2/179؛ ،نائینی ،1365ج 3/215؛ ،آخوند خراسانی 1412ه. ص،ق 309؛ حسینی روحانی، 1416ه. ،ق ج
4/322نراقی، ؛ 1417ه. ،ق ص .(41.

برای مطالعه بیشتر:

http://wikifeqh.ir/قاعده_دفع_ضرر_محتمل
https://rch.ac.ir/article/Details/9610
20130318133003-9797-23.pdf (177.1 کیلوبایت)

3 پسندیده

برخی احادیث حاکمیتی:

تاج الملك‏ عدله.

زين الملك‏ العدل.

من ملك‏ إستاثر.(استئثار برعکس ایثار است یعنی زیاده خواهی)

عدم قبول شهادت آنکه در معرض سوء ظن است
یعنی تعارض منافع دارد…

3282- در حديث ديگرى (ظاهرا از سماعه است) امام صادق عليه السّلام فرمود: شهادت و گواهى «مريب» آنكه مورد شكّ باشد مثل: غلام نسبت به اربابش، و نيز سائل بكف نسبت به بذل‏ كننده ‏اش يا دشمن نسبت به دشمنش يا دافع مغرم مانند شهادت كسى كه اگر جرم ثابت شود او هم بايد غرامت بدهد مثلا شهود بگويند كه جنايت روز پنج شنبه اتفاق افتاده است و عاقله (كسانى كه بايد خونبهاى قتل خطا را بپردازند) شهادت دهند كه در روز جمعه بوده است كه اين موجب شود دفع غرامت از عاقله بنمايد و نيز شهادت اجيران و خدمتكاران و بندگان نسبت به‏ صاحبانشان.

(اينها در موارديست كه جاى سوء ظن‏ باشد و إلّا در عدم سوء ظن‏ و بودن يقين براستى آنها مى‏ توان ترتيب اثر داد) و شهادت شريك بر له شريكش، و شخص متهم و شاگرد يا نوكر نسبت به استاد يا اربابش، و شهادت ميگسار و شطرنج باز و نرد باز و شهادت هر كس كه با نوعى قمار سر و كار دارد. پس هيچ يك از اينها شهادتشان مورد قبول نيست چون مورد ترديد هستند.

ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 53

2 پسندیده