چرایی شفافیت (فواید و ضرورت‌ها)

چرایی شفافیت (فواید و ضرورت‌ها)
کلیدواژه

بهترین راهبرد

شفافیت سریع‌ترین، کم‌هزینه‌ترین، ساده‌ترین، مبنایی‌ترین و قابل اعتمادترین سازوکار برای مبارزه با فساد (هم در پیشگیری و هم کشف جرم)، افزایش مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی، ارتقاء شایسته سالاری، مشارکت فعال و مؤثر مردمی، کاهش هزینه و زمان، و در نتیجه افزایش کارآمدی و سرمایه‌ی اجتماعی است.

حلقه‌ی گم‌شده

شفافیت، حلقه گم‌شده‌ی زنجیره‌ی بسیاری از آرمان‌های انقلاب اسلامی است: مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی / کاهش هزینه و زمان (مبارزه با اسراف و تبذیر) / مشارکت گسترده‌ی عموم مردم در عموم فعالیت‌های کشور / برقراری عدالت و رفع تبعیض‌های ناروا (که در قانون اساسی هم به آن اشاره شده)/ …(توضیحات در ادامه)

ریشه‌ی اصلی

ریشه‌ی اصلی مفاسد و مشکلاتی که امروزه در کشور وجود دارد، نبود شفافیت است. این مفاسد و مشکلات ریشه در فقدان زیرساخت‌هایی دارند که شفافیت راه‌کار تحقق آنهاست. شفافیت امکان بروز جرم را کاهش و احتمال کشف آنرا افزایش می‌دهد و بدین ترتیب سبب کاهش ارتکاب جرم می‌شود.

رویکردی ساختاری-اجتماعی

در انقلاب اسلامی، فهم این نکته بسیار حیاتی بود که استقرار اسلام نیازمند رویکردی ساختاری-اجتماعی (در کنار رویکردی درونی-فردی) است. شفافیت مهم‌ترین رویکرد در انجام اصلاحات ساختاری (به عنوان کمک و همکار انبوهی از راهبردهای ضروری در اصلاحات درونی-فردی) است.

شفافیت به مثابه نور 1

بدون فهم شفافیت، قدم از قدم نمی‌توان برداشت، همانند خانه‌ی تاریک و البته بی‌نظم و آشفته‌ای که بدون نور. هر قدمی (حتی با نیت اصلاح) می‌تواند بسیار خطرناک باشد. لذا شفافیت مانند نوری است که مسائل را روشن می‌کند،‌ ابهامات را از بین می‌برد و پس از آن تازه می‌توان نسبت به مسائل فکر و برای آنها تدبیر کرد.

شفافیت به مثابه نور 2

نقش شفافیت در مبارزه با فساد، همانند نقش نور آفتاب در آفت‌کشی است: سالم، طبیعی و سازنده.

زیرساخت تحقق عدالت

شفافیت رانت‌ها را از بین می‌برد؛ چرا که پروژه‌ها و اقدامات علنی خواهند بود، دسترسی به آنها برای همگان آزاد و رقابتی می‌شود، نتایج و دستاوردهای پروژه‌ها به صورت علنی ارائه می‌گردد و فرصت‌ها به صورت طبیعی توزیع می‌شود.

بهینگی حاکمیت

شفافیت سبب کاهش اقدامات و هزینه‌های غیرضروری می‌شود: جلسات، همایش‌ها، تصمیمات، خریدها،…

شفافیت سبب کاهش حجم غیرضروری حکومت می‌شود: استخدام‌های غیرضروری، کاهش نیروی انسانی ناکارآمد، کاهش قوانین غیرضروری، کاهش دستگاه‌ها غیرضروری، واگذاری (خصوصی‌سازی) اقداماتِ دولتیِ غیرضروری

استدلال بجای لفاظی

شفافیت استدلال را بجای لفاظی می‌نشاند، چرا که شفافیت توجهات به عمق معانی، کیفیت استدلال‌ها و گستردگی شواهد و مدارک جلب می‌کند، و زمینه تقبیح پرگویی و بیهوده‌گویی، لفاظی و سفسطه را فراهم می‌کند.

افزایش مشارکت

شفافیت، عموم مردم (بویژه خبرگان و ذی‌نفعان و فعالان) را در مراحل مختلف «اقدامِ حکومتی»، یعنی: «عارضه‌یابی، شناخت مسائل، اولویت‌بندی مسائل، تدوین راه‌کارها، اولویت‌بندی راه‌کارها، اجرا، نظارت و ارزیابی» به طور گسترده، فعال و سازنده‌ای مشارکت می‌دهد.

کارآمدی حاکمیت

شفافیت سبب دقت مضاعف مسئولین در تصمیم‌گیری می‌شود. شفافیت، تصمیم‌گیران را نسبت به بکارگیری نظرات خبرگان، ذی‌نفعان و عموم مردم ملزم می‌کند. شفافیت مسئولیت‌پذیری را به مسئولین باز می‌گرداند. شفافیت مسئولین را نسبت به قول و تصمیم و فعل خود پاسخگو می‌کند.

جایگاه فناوری‌های نوین

فناوری‌های نوین (بویژه فناوری اطلاعات و ارتباطات) نقش مهمی در تحقق شفافیت دارد. عمده کاربرد این فناوری‌ها را می‌توان در توان فناوری در توزیع گسترده‌ی اطلاعات (دسترسی و عمق)، برطرف کردن موانع زمانی و مکانی، و توان آن در گردآوری و نظم‌بخشی به نظرات و مشارکت‌های عموم مخاطبان دانست.

مایه وفاق و همکاری بین دستگاهی

شفافیت، سبب شناسایی قوانین متعارض، مشخص شدن محل تعارضات و اختلافات، ایجاد بستر همفکری و تلائم بین‌دستگاهی و در نتیجه وفاق و همکاری در حل مسائل می‌شود.

مایه‌ی وفاق و وحدت ملی

شفافیت مفهومی است که سلایق مختلف سیاسی روی آن وحدت نظر دارند؛ هم کسانی که بر مبانی دینی-اسلامی در حکومت‌داری تأکید دارند، و هم کسانی که توجه به تجارب بین‌المللی را ضروری می‌دانند، در مفهوم شفافیت (و مفاهیم وابسته‌ی به آن) تلاقی خواهند داشت.

خلاصه‌ی مهم‌ترین این فواید در شکل زیر ذکر شده است:

2017-04-12-23-03-53

4 پسندیده

شاه کلید شفافیت
بهاره آروین
عضو شورای شهر تهران

شفافیت شاه‌کلید مسائل امروز ماست، ادعایی که می‌تواند در نظر اول چالش‌برانگیز جلوه کند، در واقع می‌توان پرسید در شرایطی که دولت و جامعه در ایران با شرایط بحرانی اقتصادی- اجتماعی مواجهند، سخن گفتن از شفافیت به چه کار می‌آید؟

ازقضا، تلاش برای ایجاد شفافیت در همین شرایط بحران‌زده است که سودمندی خود را آشکار می‌کند چراکه ایجاد شفافیت در همین شرایط فعلی جامعه حداقل سه فایده مهم دربرخواهد داشت:

اولین فایده تلاش برای ایجاد شفافیت، ایجاد و افزایش اعتماد عمومی است. در واقع مسائل امروز جامعه ما آنچنان حاد و درهم پیچیده شده است که دولتمردان به تنهایی توان حل آن را ندارند، اصولاً مسائل اجتماعی جز با همفکری و همراهی و مشارکت آحاد جامعه قابل حل نیستند اما در ایران یک مشکل بزرگ وجود دارد که با حاد شدن شرایط اقتصادی- اجتماعی، بیش از پیش عمیق و مسأله‌مند شده است: بی‌اعتمادی، یکی از وجوه اصلی فرسایش سرمایه اجتماعی در ایران، همین بی‌اعتمادی فزاینده و در رأس آن، بی‌اعتمادی نهادی است. خیلی ساده مردم به دولت و ساختارهای حکومتی بیش از پیش بی‌اعتماد شده‌اند و احساس می‌کنند شرایط سخت اقتصادی فقط برای مردم است درحالی‌که دولتمردان و خانواده‌هایشان خود در رفاه و آسایش روزگار می‌گذرانند. آنها همه علت‌یابی‌ها و تبیین‌های رسمی از علل مشکلات‌شان را به دیده تردید می‌نگرند و راه‌حل‌های ارائه شده توسط دولت را گول‌زنک‌هایی بی‌خاصیت می‌پندارند، در چنین شرایطی است که یگانه راه برون‌رفت از باتلاق مسائل موجود را می‌توان نورافکندن بر هزارتوهای تاریک بوروکراسی دولتی دانست چراکه شفافیت اعتمادساز است و ایجاد و افزایش اعتماد مردم به دولت، سنگ‌بنای هر نوع راه‌حل واقعی برون‌رفت از شرایط موجود است. مردم هرگز همراهی لازم با دولت برای گذر از شرایط سخت را نخواهند داشت مگر آنکه قبلش به دولت و عزم و اراده و توانش برای در پیش گرفتن بهترین راه‌حل‌ها و پیگیری منافع مردم اعتماد کرده باشند. شفافیت یکی از مهم‌ترین راه‌های ایجاد چنین اعتمادی است حتی اگر در مراحل اولیه شفافیت‌بخشی، این خود دولت باشد که آماج حملات و انتقادها قرار می‌گیرد، اما اعتمادی که از رهگذر ایجاد شفافیت سیستماتیک ایجاد می‌شود، چندین برابر آن هزینه اولیه، فایده دربرخواهد داشت، بخصوص اگر هزینه افشاگری‌های موردی گاه به گاه را به آن اضافه کنیم که بیش از هرچیز ازبین برنده اعتماد عمومی است و تنها در نبود شفافیت سیستماتیک امکان وقوع می‌یابد.
دومین فایده ایجاد شفافیت، فعال کردن نظارت همگانی و پیشگیری از فساد است. در واقع، وقتی رانت و فساد آنچنان سیستماتیک می‌شود که بخش‌های مهمی از نهادهای نظارتی و قضایی را نیز درون خود فرو می‌بلعد، یگانه راه برون‌رفت از شرایط، فعال کردن نظارت همگانی است. آن‌چیزی که می‌تواند در برخورد با مافیای پرقدرت برخوردار از رانت و نفوذ در دستگاه دولتی، پشتوانه نهادهای نظارتی و قضایی قرار گیرد، فشار افکار عمومی برای برخورد با آنهاست وگرنه هر نوع برخورد و راه‌حلی که بخواهد به شیوه مرسوم نهادهای نظارتی، با پیگیری‌های محرمانه به نتیجه برسد، در میانه راه از مسیر بازمی‌ایستد چراکه نفوذ ذینفعان آنچنان پرقدرت و فراگیر است که تمام آن پرونده‌های محرمانه را در یکی از کشوهای میانه مسیر پیگیری بایگانی می‌کند. شفافیت از طریق فعال کردن نظارت همگانی باعث پیشگیری‌ از تخلف و فساد می‌شود چراکه تمام آن ذینفعان و متخلفان که در رگ و پی ساختار عریض و طویل بوروکراسی دولتی ریشه‌ دوانده‌اند، چه بخواهند چه نخواهند ناگزیر از توقف تخلفات و رعایت ضوابط قانونی خواهند بود چون دیگر نمی‌توانند با لابی و اعمال فشار، نهادهای نظارتی و قضایی را از کار بیندازند، حالا عملکرد آنها زیر رصد و نظارت چشمان تیزبین میلیون‌ها شهروند مملکت است که نه امکان لابی و اعمال نفوذ برای نادیده گرفتن تخلفات روی‌شان مؤثر است و نه مثل قبل، امکان سهیم کردن‌ ناظران در منافع حاصل از تخلف هست.

فایده سوم ایجاد شفافیت، استفاده از توان متخصصان و بهره‌گیری از خرد جمعی در کشف راه‌حل‌های مؤثر است. متخصصان این مملکت نمی‌توانند در شرایط بحرانی، راه‌حل‌های مؤثر و علمی و تجربه شده در دیگر کشورها با شرایط مشابه ارائه دهند چون همواره از داده‌ها و اطلاعات لازم برای تبیین و آزمون علمی راه‌حل‌های پیشنهادی بی‌بهره‌ بوده‌اند. به اشتراک گذاردن اطلاعات با کیفیت در حوزه‌های مختلف تصمیم‌گیری، پتانسیل انبوه متخصصان پراکنده در سراسر کشور و در حوزه‌های متنوع تخصصی را فعال خواهد کرد تا بتوانند مبتنی بر واقعیت شرایط دولت، به ارائه راه‌حل و پیشنهاد سیاستگذاری‌های مؤثر بپردازند. امید است قدم‌های آغازین دولت دوازدهم در ایجاد شفافیت سیستماتیک در حوزه‌های مختلف روز به روز محکم‌تر از گذشته به پیش رود چراکه در مواجهه با مسائلی متعدد و درهم‌تنیده، مؤثرترین راه‌حل همین است: آنچه را می‌دانیم، داده‌ها و اطلاعات‌مان را، با جزئیات تمام، صادقانه و بدون سوگیری و هراس با مردم به اشتراک بگذاریم، تصمیمات‌مان را بدون هراس از مورد انتقاد قرار گرفتن، در اتاق شیشه‌ای در معرض دید مردم قرار دهیم و از طریق فعال کردن نظارت همگانی، مردم را در کشف و پیگیری برخورد با متخلفان به یاری بطلبیم، بگذاریم پتانسیل انبوه متخصصان داخلی در حوزه‌های متنوع تخصصی با دسترسی به داده‌ها و اطلاعات مورد نیاز برای ارائه راه‌حل‌های مؤثر به دولت فعال شود. مطمئن باشیم که شفافیت شاه‌کلید مسائل امروز ماست چراکه شفافیت قبل از هر چیز اعتمادساز است و اعتماد اصلی‌ترین گمشده این روزهای جامعه ماست.

روزنامه ایران
10تیر97

لینک مطلب

مبانی و توجیهات شفافیت امور عمومی

فوایدی كه شفافيت عاید جامعه می كند و اهدافی كه در پرتو آن قابل تحقق هستند از جمله عبارتند از مواردی كه در زیر توضيح داده می شوند:

1) شفافیت و کاهش رانت های اطلاعاتی
یکی از توجيهات مهم شفافيت، از ميان بردن یا كاهش شکاف اطلاعاتی در جامعه و تبعيض در دسترسی به اطلاعات است. اطلاعات، بستر و ابزار برنامه ریزی، آینده نگری، پيش بينی امور، تصميم گيری و اقدام است. هر شخصی كه در زمينه ای خاص به اطلاعات بيشتر و دقيق تر و به روزتر دسترسی داشته باشد در آن زمينه می تواند از سایرین جلوتر و موفق تر باشد. از این رو، وجود تبعيض در دسترسی اشخاص به اطلاعات، برابری فرصت ها و امکان رقابت منصفانه بين اشخاص جامعه را از بين می برد و به برتری برخی از آنها نسبت به برخی دیگر منجر می شود. به همين دليل، پيشگيری از ایجاد رانت اطلاعاتی و برخورد با اشخاصی كه از این رانت ها استفاده می كنند یکی از موضوعاتی است كه در قوانين مبارزه با فساد یا تعارض منافع مورد توجه است.
شفافيت و بویژه فراهم كردن امکان دسترسی بدون تبعيض به اطلاعات مؤسسات عمومی، كليدی ترین روش برای پيشگيری از فساد، كشف فساد و حمایت از تماميت حکومت و سلامت نظام اداری است. در واقع، مقامات و كاركنان بخش عمومی، به دليل آگاه بودن از سياست ها و اقدامات احتمالی دولت، در یک موقعيت برتر نسبت به دیگران قرار دارند. بویژه برخی از اینان، از پيشنهادها، پيش نویس مصوبات و تصميمات نهادهای تصميم گير یا مقررات گذار مطلع هستند و ممکن است مصوبات یا تصميمات دولت را پيش از انتشار عمومی وتصویب آنها، برای منافع شخصی خود به كار گيرند یا به طور تبعيض آميز، در اختيار بستگان یا دوستان خود یادیگران قرار دهند. شفافيت امور عمومی از ایجاد چنين مفسده ای پيشگيری می كند.
در این ميان، شفافيت اطلاعاتی، امکان دسترسی بدون تبعيض به اطلاعات را برای همه اشخاص جامعه فراهم می سازد و یکی از تدابير مهم مبارزه با رانت اطلاعاتی است. بر همين اساس، ماده 1 قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات نيز تصریح كرده است كه موسسات عمومی مکلفند اطلاعات موضوع این قانون را در حداقل زمان ممکن و بدون تبعيض در دسترس مردم قرار دهند.

2) شفافیت و اعتماد عمومی
اعتماد عمومی یکی از ارزش های مهم و ابزاری در نظام های سياسی معاصر است. اعتماد رابطه ای است كه خود بخود وجود ندارد یا نباید مفروض گرفته شود بلکه باید فعالانه ساخته شده و حفظ گردد. اعتماد مردم به اینکه دولتمردان، امور آنها را به نحو مطلوب اداره می كنند زمينه را برای پيشبرد برنامه های عمومی در جامعه فراهم می كند. در روزگار حاضر، پاكدستی مقامات و مسؤلان حکومتی از شرایط اساسی اعتماد به آنها است و احراز این پاكدستی، با شفافيت امور عمومی از جمله روشن شدن وضعيت دارایی و سبک زندگی آنها گره خورده است. در نتيجه، اعتماد عمومی به حکومت در گرو شفاف سازی حکومت است. زیرا حاكمان پاسخگو - یعنی حاكمانی كه می توان از آنها خواست تا فعاليت های خود را به مردم توضيح دهند- بيشتر می توانند به تصميمات بهتر و منطقی تر آنهم با روش های مؤثرتر نایل شوند.
در كشورهای توسعه یافته، در مقدمه قوانين مرتبط با شفافيت تصریح شده است كه حکومت امانت تلقی می شود و صاحبان امانت یعنی نهادهای عمومی و كارگزاران آنها باید نشان دهند كه از اختيارات و منابع و امکاناتی كه به عنوان امانت در اختيار آنها قرار گرفته است برای منافع شخصی خود استفاده نمی كنند و امانت داری می كنند. شفافيت عرصه های مختلف امور عمومی، این امانت داری را هم تجویز و هم توصيف می كند.
افزون بر این، در یک حکومت مردم سالار، محرمانگی امری استثنایی و خلاف قاعده است. مشروعيت این حکومت‌ها تا حد زیادی با شفافيت آنها گره خورده است: حکومت و تمام قوای آن باید نشان دهند كه قدرت آنها از كجا نشأت می گيرد و چگونه قدرت خود را به كار می برند. در نتيجه، آنها به نوعی بار اثبات را برعهده دارند. اگر حکومت خود را مردمی بداند هر قدمی كه جهت محرمانگی و فاصله گرفتن از شهروندان بردارد باید با توجيهات لازم و كافی همراه باشد زیرا، روند محرمانگی، تأثير شهروندان بر حکومت را كم كرده و بين قدرت و منشاء آن یعنی مردم، فاصله و حاجب ایجاد می كند. بنابراین، هرگونه فرآیند محرمانه، جنبه استثنائی دارد و باید توجيه شود. به همين دليل، برخی معتقدند كه یک «فرض شفافيت» در نظام های دموكراتيک وجود دارد و هر كس بخواهد برخلاف این فرض عمل كند باید دلایل كار خود را ارایه دهد.

3) شفافیت و حق انتخاب
انتخاب خوب منوط به داشتن اطلاعات و آگاهی است. انتخاب به معنی ترجيح دادن یک گزینه بر گزینه یا گزینه های دیگر است. غالباً انتخاب های بد، از اطلاعات ناقص و عدم شفافيت ناشی می شوند و انتخاب های خوب، از اطلاعات كافی. انتخاب مدرسه، دانشگاه، رشته تحصيلی، شغل، شهر و محل سکونت، مکان مسافرت، مواد غذایی، مواد بهداشتی، بيمارستان و پزشک، طرف قرارداد، از جمله انتخاب هایی هستند كه از ميزان شفافيت دربارۀ هر كدام متأثر می شوند.
شفافيت از طریق انتشار و در دسترس عموم قراردادن اطلاعاتِ صحيح (در همه زمينه ها) و نيز كاهش رانت و عدم تقارن اطلاعات هم حق انتخاب افراد و گزینه های پيشِِروی آنها را افزایش داده و نوعی آزادی عمل و قدرت تصميم گيری گسترده تر به آنها اعطا می كند و هم به تدریج راه های دور زدن قوانين و مقررات را مسدود و هزینه ارتکاب به آن را سنگينتر كرده و بدین وسيله فرصت ها و امکانات را به شکلی برابر در دسترس همگان قرار می دهد.

4) شفافیت و کارآمدی
شفافيت به جهات مختلف به كارآمدی تصميمات و اقدامات در زمينه امور عمومی كمک می كند و به افزایش كيفيت ادارۀ امور منجر می شود. از یک سو، مشاركت شهروندان در همان لحظه های اول تصميم گيری و به عبارت بهتر در مرحله تصميم سازی، سبب می شود نظرها و پيشنهاد های مختلف راجع به امور در دستور كار ارایه شود و مقامات را در تصميم گيری های خود یاری دهد. همچنين تصميم گيران را از همان ابتدا با عقایدی كه در مخالفت با تصميم یا طرح مورد نظر آنها ارایه شده اند یا خواهند شد آگاه می كند و اینان نيز از همان زمان می توانند واكنش های آتی را پيش بينی كرده و راه حل های مناسب را فراهم كنند.
همچنين ،شفافيت می تواند ضعف تصميم گيری های حکومتی و خطاهای تصميمات را پيش از آن كه منجر به ورود خسارات عظيم شوند آشکار كرده و به اصلاح آنها منجر شود. دغدغة این كه مشروح مذاكرات مسؤلان و مقامات به اطلاع عمومی خواهد رسيد سبب می شود كه آنها در تحليل ها و تصميم های خود مصمم تر باشند و پيش از اتخاذ تصميم، در مورد آثار و نتایج آن، به حد كفایت تأمل كنند. همچنين شفافيت می تواند به مردم اطمينان خاطر دهد كه مسائل و مشکلات آنها به اندازه كافی مورد بررسی و مداقه قرار می گيرد و تصميمات در یک فرایند و نه به صورت آنی، اتخاذ می شوند.
معلوم شدن هویت اشخاصی كه برای اتخاذ تصميمات و انجام اقدامات عمومی با مقامات و كارگزاران لابی می كنند و در نتيجه، اتخاذ تدابير مناسب برای پيشگيری از تجارت نفوذ، معلوم شدن دارندگان تعارض منافع در تصميمات و اقدامات عمومی و بالتبع، اتخاذ تدابير لازم برای مدیریت وضعيت های تعارض منافع و سرانجام، ایجاد التزام به رعایت قوانين و ضوابط و خودداری از اعمال سليقه در مدیریت امور عمومی، از جمله نتایج و آثار شفافيت هستند كه با در نظر گرفتن سایر شرایط جامعه، كم و بيش و البته به نحو ناگزیری، كارآمدی تصميمات و اقدامات در امور عمومی را به دنبال دارند.

5) شفافیت و مشارکت عمومی
شفافيت از ابزارهای كليدی مشاركت است. مشاركت هم وسيله توسعه است و هم از اهداف توسعه اما نه هر مشاركتی، بلکه مشاركتی كه آگاهانه، مردمی، آزادانه و معنادار باشد. چنين مشاركتی در امور عمومی ، از یک سو، به شناسایی بهتر نيازهای اجتماعی و استفاده از منابع عمومی و طراحی و اجرای سياست ها و برنامه های عمومی مناسب و واقع بينانه كمک می كند چرا كه وقوف به نيازها و مشکلات و مسائل افراد و گروه های مختلف كشور جز با مشاركت آنها ميسر نيست. مشاركت جمعيت كشور در شناسایی نيازها موجب می شود كه نيازهای مردم در خلاء و در اتاق جلسات و بر اساس تصورات و ذهنيات و حدسيات افراد خاص مشخص نشود .
از سوی دیگر، مشاركت با فراهم كردن امکان شنيدن صداها و راه حل های مختلف جمعيت كشور، به سياست گذاران و تصميم گيران كمک می كند تا در تعيين اولویت ها و راه حل های متناسب و تخصيص منابع كشور برای رفع نيازها و مشکلات عمومی موفق تر عمل كنند. همچنين، سبب می شود كه مردم بازیگران اصلی توسعه خود شوند. در نتيجه، نسبت به نتيجه تصميمات و اقدامات جامعه احساس تعهد و مسؤليت كنند.
در گذشته، مشاركت مردم در حکومت و تعيين سرنوشت خود، بيشتر در ایام انتخابات صورت می گرفت و پس از آن نه انتخاب كنندگان از كم و كيف اموری كه وكيل و منتخب آنها انجام می داد آگاه بودند و نه انتخاب شدگان، خود را به اطلاع رسانی و پاسخگویی در برابر موكلان خویش مکلف می دانستند. اما در روزگار كنونی، برای داشتن یک مردم سالاری زنده و شاداب، این نوع مشاركت اتفاقی و موردی باید جای خود را به مشاركت فراگير و نظارت مستمر مردمی بدهد: مردم نه تنها باید حاكمان و مدیران خود را انتخاب كنند بلکه پس از انتخاب نيز هر زمان كه بخواهند باید حق داشته باشند به اطلاعات راجع به نحوه عملکرد مدیران جامعه دسترسی داشته باشند و از آنها درخواست اطلاع رسانی كنند. دستگاه های دولتی نيز باید مکلف شوند اطلاعات و توضيحات خود را با رعایت برخی استثناها، در دسترس عموم قرار دهند. دسترسی مردم به اطلاعات مؤسسات عمومی و مشاركت عمومی، مهمترین مقدمه نظارت مردم بر حکومت است كه در اصل 1 قانون اساسی ما بر آن تصریح شده است.

6) شفافیت و پاسخگویی
شفاف شدن امور عمومی و آگاهی مردم و روزنامه نگاران از آنچه دولتمردان و صاحبان قدرت و ثروت در جامعه انجام می دهند و بر سرنوشت و زندگی آنها تأثير می گذارند زمينه و موجبی است برای پاسخگویی آنها.
پاسخگویی دو گونه است: فعال و انفعالی. پاسخگویی فعال یعنی اینکه مقامات و مدیران رأساً به گزارش عملکرد خود بپردازند و اهداف ،مأموریت ها، سياست ها، برنامه ها و اقدامات خود را به مردم توضيح دهند و كم و كيف پيشرفت ها، موانع و مشکلات و راهکارهای خود را تشریح و تبيين كنند. پاسخگویی انفعالی یعنی اینکه مقامات و مدیران به پرسش هایی كه از آنها پرسيده می شود پاسخ دهند. اهميت این نوع پاسخگویی بيش از پاسخگویی فعال است. زیرا در پاسخگویی فعال ،معمولاً اطلاعات و گزارش هایی ارائه می شود كه در تعریف و توجيه عملکردها است و از اشتباهات، خطاها، ایرادها و نقائص كمتر سخن گفته می شود. اما در پاسخگویی انفعالی، باید به پرسش هایی پاسخ داده شود كه در اذهان مردم یا روزنامه نگاران مطرح است.
بدیهی است كه از ذهن خالی سؤالی برنمی خيزد تا پاسخی به آن داده شود. مگر آنکه مردم در نتيجه شفافيت و دسترسی به اطلاعات، از كم و كيف اداره امور خود آگاه شوند .در این صورت، ممکن است ده ها پرسش یا نکتة مبهم برای آنها مطرح شود. حکومت پاسخگو، حکومتی است كه این پرسش ها و نکته های مبهم را با گوش باز می شنود و به آنها پاسخ معقول می دهد.
بنابراین، حق بر دانستن به نحو لاینفکی با پاسخگویی، یعنی هدف اصلی تمام نظام های دموكراتيک پيوند خورده است. اگر فعاليت های حکومت و فرایند تصميم گيری ها از نظارت عمومی پنهان داشته شوند قضاوت آگاهانه و ارزیابی های مردم و رسانه ها از آنها دشوار و حتی بی ثمر می شوند. در درون حکومت ها، سازوكارهای متعددی نظير دادگستری، مجلس و «مركز رسيدگی به شکایات مردمی» وجود دارد كه از آنها برای بررسی و كنترل سوءاستفاده از قدرت توسط مجریان حکومت استفاده می شود، ليکن برای اینکه این سازوكارها نيز كارآمد باشند، دسترسی آنها به اطلاعات اجتناب ناپذیر است.
علاوه بر این ،شفافيت اطلاعاتی كمک می كند كه در صورت بروز اشتباهات و خطاها و وقوع جرائم در مؤسسات عمومی، شناسایی مسؤل واقعی با سرعت و سهولت انجام شود.

منبع: گزارش توجیهی پیش نویس لایحه شفافیت (ص 13-18)
مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری

2 پسندیده

Transparency and freedom of information legislation is important for several
reasons (James, 2006):
• It is a prerequisite for democratic participation. Knowledge is imperative to being able to influence decision-making. Democratic participation again enhances the quality of decision-making by the government
• Quality can also be improved by drawing attention to errors and omissions in background information.
• It helps combat corruption.
• It makes government on all levels more accountable. By making the political
decision-making process transparent, it is easier to keep decision makers accountable for their actions. This is not only important in the electoral context, but also in the day-to-day political decision-making

source: Marius Rohde Johannessen, Lasse Berntzen. The Transparent Smart City, How city councils and city administrations can apply smart technology for increased transparency – with case evidence from Norway, 2017.

#اثرات عدم شفافیت

:writing_hand: #سعید_زیباکلام
:pushpin: اِشراف اطلاعاتی!

:diamonds: مقامات عالی‌مرتبه! بعضاً از شما و یا نوّاب شما شنیده می‌شود: شما مستضعفان فرودست اِشراف اطلاعاتی ندارید و نتیجتاً نباید قضاوت کنید. به این سخن اشکالات عدیده ذوابعادی وارد است:

:small_orange_diamond: اول، چرا باید گردش اطلاعات در ایران به‌گونه‌ای باشد که تنها معدودی از مسئولان و مقامات عالی‌رتبه از اطلاعات کامل‌تر برخوردار باشند؟

:small_orange_diamond: دوم، با توجه به پنهانکاری کاملاً مرسوم در مدیریت نظام و گستردگی فساد و اِفساد، از کجا معلوم که همان معدود مقامات عالی‌رتبه به راستی از اطلاعات کامل‌تر برخوردار می‌شوند؟
چگونه می‌توانیم اطمینان حاصل کنیم که در جایی که منظّماً بیت‌المال به‌طرق مختلف مورد دست‌اندازی و غارت مسئولان قرار می‌گیرد مسئولان شبکه اطلاع‌رسانیِ همان معدود مقامات عالی‌رتبه، خود هم‌زمان مرتبط با چندین شبکه #رانتخواری نباشند و در نتیجه اطلاع‌رسانی‌شان را به گونه‌ای تدوین و تنظیم نکنند که مقامات عالی‌رتبه احساس نگرانی نکنند؟

:small_orange_diamond: سوم، مگر همه اطلاعات نظام محرمانه و مربوط به امنیت نظامی است؟ آیا بسیاری از سازوکارها و تصمیمات حوزه اقتصادی تبعات امنیتی دارد؟ فی‌المثل، چگونگی دقیق واگذاری‌های سازمان خصوصی‌سازی جنبه امنیتی دارد؟ میزان درآمد و مشاغل متعدد تمام مسئولان و مقامات چگونه‌ می‌تواند مورد بهره‌برداری امنیتی قرار گیرد؟ آیا مسئولانی که دارای تابعیت کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی هستند از جمله اطلاعات محرمانه کشور است و برملاشدن آن امنیت کشور را به خطر می‌اندازد؟

:small_orange_diamond: چهارم، آیا به راستی این سیاست پنهان‌کاریِ ساختاری و منظم و گسترده نظام،‌‌‌‌‌‌‌‌‌ امکان جدّی و مؤثری برای نظارت مردمیِ ولی‌نعمتان و صاحبان انقلاب باقی گذاشته است؟

:small_orange_diamond: پنجم، آیا این سیاست گسترده مخفی‌کاری نظام، اصول سیاسی حیات‌بخش امر به معروف و نهی از منکر را عملاً عقیم و بی‌ثمر نکرده است؟

:small_orange_diamond: ششم، آیا با این سیاست فراگیر پنهان‌کاری، عرصه سیاست را نه مضیّق که انحصاریِ همان رجال مشرف به بیت‌المال و سوءاستفاده از آن نکرده‌ایم؟ یعنی، مشارکت سیاسی مردم و مردم‌سالاری را غیر مستقیم اما به نحو مؤثّری منتفی نکرده‌ایم؟ یعنی، عامّه مردم را از عرصه سیاست اخراج نکرده‌ایم؟ یعنی، آگاهی، مسئولیت‌پذیری، و مشارکت غیر صوریِ سیاسی آحاد مردم را نابود نکرده‌ایم؟

:small_orange_diamond: هفتم و از نتایج ششم اینکه، آیا نظام را به شدت شایعه‌پذیر، ضعیف، ضربه‌پذیر، و نهایتاً براندازی‌پذیر نکرده‌ایم؟

:small_orange_diamond: هشتم و بینهایت مهم و راهبردی، به راستی این باور و اطمینان از کجا حاصل شده که بدون فضای گفتمانیِ نخبگانی، مقامات عالی‌مرتبه انگشت‌شمار بهترین و درست‌ترین تصمیمات و سیاستها را اتخاذ می‌کنند؟ ‌

:small_orange_diamond: نهم، چه دلایل و شواهدی برای این باور وجود دارد که بدون فضای گفتمانیِ نخبگانی‌‌، مقامات عالی‌مرتبه انگشت‌شمار بهترین و درست‌ترین تصمیمات را اتخاذ می‌کنند؟

:small_orange_diamond: دهم، آیا هرگز اندیشیده‌ایم که موازین و معاییر تمییز و تشخیص ”درستی“ و ”بهتری“ آن تصمیمات چیست؟ آیا به نتیجه‌ای هم رسیده‌ایم؟

:small_orange_diamond: یازدهم، آیا آن موازین و معاییر مورد اطلاع و نیز اجماع دست کم نخبگان دانشگاهی و حوزوی قرار گرفته است؟

:small_orange_diamond: دوازدهم، به راستی دیده نمی‌شود که اِعمال مستمر و منتظم سیاست پنهان‌کاری عمدتاً برای استمرار ظلم و فساد و اِفساد مدیران و مسئولان و مقامات فاسد و مفسدِ تبهکارِ سیهکار اعمال و اجرا می‌شود؟

:small_orange_diamond: سیزدهم، آیا دیده نمی‌شود که این سیاست اعلام‌نشده به ضمیمه سیاست لاپوشانی مفاسد و مفسدانِ درون نظام چه توفان خانمان‌براندازی را نه در درازمدت، که در میان‌مدت تمهید می‌کند؟

:small_orange_diamond: چهاردهم، آیا موج نارضایتی‌ها در بسیاری از اقشار و طبقات فرودست جامعه دیده نمی‌شود؟ و در آستانه چهل سالگی گام اول انقلاب، آیا بصیرت‌مندانه نیست که مردم را، همان ولی‌نعمتانِ مستضعف انقلاب را، قدری غیر صغیر و بل فهیم محسوب کنیم؟

:diamonds: آری! “ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون”.

:black_small_square: ای دنیا! اف بر تو و اف بر عوام‌فریبانِ ظاهرالصّلاحِ تبهکارِ مفتون ثروت و قدرت و شهرت و محبوبیت و جاه.

:spiral_calendar_pad: ۱۹ بهمن ۱۳۹۷

1 پسندیده


به نظرم کلیت نگاهی که در کتاب‌هایی نظیر کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» تصویر می‌شود، جزء مبانی و «چرایی شفافیت» قرار می‌گیرد.
مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارش شماره 13193 خود، چکیده و نقدی را از این کتاب عرضه کرده است.


همچنین به تعبیر «آقای آتشبار»:

از آثار تقریبا با همین زمینه بحث:
The Tyranny of Experts
یا
The Origins of Political Order
یا
In Capital in the Twenty-First Century
که به این می پردازند که دلیل اصلی توسعه یا پیشرفت یا ثبات چی بوده تو کشورهای موفق و برعکس… سومی رو مرکز خلاصه و نقد کرده

کتاب قدیمی تر با همین مضمون که چندان مورد توجه قرار نگرفت
The Bottom Billion: Why the Poorest Countries are Failing and…

3 پسندیده

کاملا درسته
همچنین این کتاب بخصوص، بطور بسیار قوی‌ای تقدم شفافیت سیاسی بر شفافیت اقتصادی (وابسته بودن نهادهای اقتصادی فراگیر/استثماری به نهادهای سیاسی فراگیر/استثماری) را بسیار خوب تشریح می‌کند.

1 پسندیده

بهاره آروین، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت‌مدرس ایران با حضور در چهارمین و آخرین جلسه کارگاه آموزشی «شفافیت و سیاستگذاری عمومی» در وزارت تعاون ، کارورفاه اجتماعی بر ضرورت شفّاف‌سازی تأکید‌کرد و گفت : موضوعاتی در رابطه با زندگی روزمرّه وجود‌ دارد که پرداختن به آنها بسیار ضروری‌است، اما این، به آن معنا نیست که اولویت شفاف‌سازی کنار‌ ‌رود یا به تعبیر برخی، امری شعاری و نمایشی به‌حساب‌‌آید. یا این تصور به ‌وجود‌‌آید که آن ‌قدر موانع و شبکه‌های ذی نفع، قدرتمندند که این تلاش‌ها هرچقدر هم صادقانه و متعهدانه پی‌گیری شود، ثمربخش نخواهد بود.

به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت تعاون ، کار ورفاه اجتماعی وی با اشاره به تجربه‌ شهرداری در این زمینه افزود: تجربه شهرداری تهران و شورای شهر نشان ‌داده که علی رغم همه موانع و پیچیدگی‌های موجود، می‌توان روزنه ای به سمت شفافیت گشود ؛ هرچند برای تبدیل آن جوانه اولیه به یک درخت تنومند ثمربخش، راه درازی در‌پیش است، این‌طور هم نیست که هر تلاشی کنیم به درِ بسته می خوریم و سنگی پیش پا هست که نمی‌شود آن را برداشت.

وی در تبیین ضرورت “شفاف‌سازی” به اصلی‌ترین مسئله جامعه اشاره کرد و گفت: آیا مسئله اصلی ما شرایط اقتصادی است؟ آیا مسئله اصلی ما وضعیت فرهنگی است؟ آیا اوضاع سیاسی و سیاست داخلی و خارجی است؟ پاسخ بنده این است که بی‌اعتمادی اصلی ترین مسئله جامعه ما است. شواهد، گویای آن است که بحران‌هایی نظیر آنچه در جامعه ما پیش می‌آید، در جوامع دیگر هم رخ می‌دهد اما مواجهه با آن، به گونه‌ای است که به بحران ملّی تبدیل نمی‌شود. نمونه‌اش مقایسه آتش‌سوزی در کلیسای نوتردام پاریس و ساختمان پلاسکوی تهران است. در ایران، پلاسکو به بحران ملی تبدیل‌شد، از صدر تا ذیل حکومت را درگیر‌کرد ولی در کشورهای دیگر در سطح محدودتری به آن پرداخته می‌شود. چرا در جامعه ما مسائلی که در همه جوامع ممکن است رخ دهد ، این پتاسیل را دارد که به بحران تبدیل‌شود و نارضایتی‌های دیگری به آن بپیوندد و در جامعه سر‌ریز‌شود؟ جوابش، بی‌اعتمادی است که بخشی از آن هم تاریخی است و اساسا ربطی به دوره 40 ساله جمهوری اسلامی ندارد. آروین چنین ادامه‌داد که: این بی اعتمادی تاریخی ملت به دولت، در ایران ، اصلی‌ترین عاملی است که جامعه ما را از بسیاری جوامع دیگر متمایز می‌کند. اعتماد و بی‌اعتمادی چیزی نیست که یک شبه به‌وجود بیاید و یا یک شبه از بین رفته‌باشد. این موضوع، پروسه طولانی مدت است . در تاریخ ما این بی‌اعتمادی شکل گرفته و نهادینه شده بنابراین نمی‌توان یک شبه آن را از بین‌برد.
من پاسخ دیگری به بی‌اعتمادی تاریخی نمی‌شناسم ؛ اصلی ترین عاملی که در میان‌مدت و بلند‌مدت ، می‌تواند کارساز باشد، شفافیت است.

لینک مطلب

قابل دسترسی است؟

1 پسندیده

در اینجا یافت شد:

https://libgen.is/book/index.php?md5=845494F4A59210B22292C737C0D59F1D

سخنرانی TED ایشون هم جالبه

1 پسندیده

گلوگاه فساد؛ کاهش اختیارات یا ایجاد شفافیت

@baharvin
bit.ly/2lwSLEd

:large_orange_diamond: دیروز،‌ سیزدهم شهریورماه، در نشست «الگوهای ایجاد و توسعه شفافیت در بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران» که با همکاری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و اندیشکده شفافیت برای ایران برگزار شد، شرکت کردم.

:large_orange_diamond: سوالی که سعی کردم در ارائه‌ام در این نشست با تکیه بر تجربه شفافیت‌بخشی به عملکرد شهرداری تهران در دوره جدید مدیریت شهری به آن پاسخ دهم، این است که گلوگاه فساد کجاست؟ یا به‌عبارت دیگر، کدام ویژگی ساختاری یا فرایندی موجب بروز یا عدم بروز فساد در یک مجموعه می‌شود؟

:large_orange_diamond: یک رویکرد رایج، نحوه توزیع اختیار تصمیم‌گیری به واحدهای سازمانی یا مقام‌های اجرایی را گلوگاه فساد می‌داند؛ بدین معنا که اگر در مجموعه‌ای با فساد مواجه هستیم، به این دلیل است که اختیار تصمیم‌گیری را به واحد یا جایگاه سازمانی نادرستی واگذار کرده‌ایم.

:large_orange_diamond: نتیجه این نوع نگاه آن است که اقداماتی که برای کنترل یا کاهش فساد در سازمان صورت می‌گیرند، از جنس انتقال اختیار تصمیم‌گیری از یک واحد به واحد دیگر یا بالا بردن سطح تصمیم‌گیری در رده‌های مدیریتی خواهد بود؛ اقداماتی که به دلیل آنکه عملا تغییری در ماهیت حلقه‌های ذی‌نفعان فساد در سازمان ایجاد نمی‌کند، تاثیر پایداری نیز بر کاهش فساد نخواهد داشت و اغلب نیز موجب فربه‌تر شدن بوروکراسی و کند شدن روند انجام امور می‌شود.

:large_orange_diamond: رویکرد دیگر، شفافیت را گلوگاه فساد می‌داند؛ بدین معنا که فارغ از آن که کدام مقام اجرایی یا واحد سازمانی اختیار تصمیم‌گیری در موارد مختلف را دارد، برای مدیریت و کاهش فساد باید روی شفاف بودن عملکرد سازمان دست گذاشت.

:large_orange_diamond: استدلال پشت این رویکرد آن است که شفافیت سازمانی با فعال کردن امکان نظارت همگانی، پای ذی‌نفعان عدم فساد،‌ یعنی شهروندان را به حوزه نظارت بر عملکرد سازمان باز می‌کند؛ افرادی که نمی‌توان با آن‌ها برای همراهی با فساد وارد بده‌بستان شد.

:large_orange_diamond: نتیجه آن می‌شود که وجود هزاران چشم ناظری که نمی‌توان آن‌ها را در چشم‌پوشی از فساد همراه کرد، سریع‌تر و موثرتر از هر عامل دیگری، نیروی محرکه ایجاد تغییرات مثبت در ساختار و فرایندهای سازمان و ضامن وحدت رویه و عملکرد ضابطه‌مند آن خواهد شد.

:large_orange_diamond: این همان رویکردی است که پنجمین شورای شهر تهران در پیش گرفته است؛‌ یعنی برای کاهش فساد و افزایش کارامدی شهرداری تهران، به جای وارد شدن به دعوای قدرت واحدهای زیرمجموعه بر سر حدود اختیاراتشان، شفافیت‌بخشی به عملکرد شهرداری تهران را مورد پیگیری قرار داده است.

:large_orange_diamond: مثالی که به‌عنوان نمونه‌ای ملموس از تاثیر شفافیت بر ضابطه‌مند شدن و اصلاح رویه‌های سازمانی می‌توان به آن اشاره کرد، کاهش تعداد جلسات شوراهای معماری از بعد از انتشار عمومی اطلاعات پرونده‌های صدور پروانه تخریب و نوسازی در شهرداری تهران بوده است.

:large_orange_diamond: وظیفه‌ی اولیه‌ی شوراهای معماری آن بوده است که در مواردی که شرایط یک پرونده با ویژگی‌های ذکرشده در طرح تفصیلی مطابقت ندارد، و به جهت جلوگیری از اجحاف به صاحبان این پرونده‌ها، در مورد صدور مجوز برای آن پرونده با رعایت الزامات و ضوابط، تصمیم‌گیری کند.

:large_orange_diamond: اما عدم شفافیت در خصوص عملکرد شوراهای معماری موجب شده بود تا این شوراها به‌نحو غیرضابطه‌مندی از اختیارات خود برای صدور مجوز برای سایر پرونده‌ها استفاده کنند و به مرور زمان، شوراهای معماری یکی از اصلی‌ترین محمل‌ها برای بروز فساد شوند.

:large_orange_diamond: با این حال انتشار عمومی اطلاعات شهرسازی پرونده‌های صدور پروانه تخریب و نوسازی که آراء شوراهای معماری را نیز شامل می‌شود، موجب شد تا بدون آنکه اختیار تصمیم‌گیری از شوراهای معماری سلب شود، شاهد ضابطه‌مندتر شدن عملکرد شوراهای معماری و برگشتن آن‌ها به ریل اصلی خود باشیم که خود را در کاهش تعداد جلسات این شوراها نشان می‌دهد.
@baharvin

3 پسندیده

یک بحث مفصل و بسیار مهمی در باب ضرورت شفافیت است، و آن اینکه شفافیت زمینه آگاهی، انتخاب و رشد مردم را فراهم می‌کند. برای نمونه امروز در رابطه با شفافیت آراء مجلس این بحث مطرح است. برخی انتقاد می‌کنند که مردم رشد یافته نیستند لذا نباید انتخاب به آنها واگذار شود. در پاسخ، شهید مطهری حدود نیم قرن پیش چنین مطلبی را فرموده‌اند:

یکی دیگر از مسائلی که بشر باید در آن آزاد باشد (نه از نظر اینکه اصلاً قابل اجبار نیست بلکه از جنبه‌های دیگری) رشد بشر است. بشر اگر بخواهد رشد پیدا بکند، باید در کار خودش آزاد باشد، در انتخاب خودش آزاد باشد. شما بچه‌تان را تربیت می‌کنید، خیلی هم علاقمند هستید که او آن طوری که‌ دلتان می‌خواهد از آب در بیاید، ولی اگر همیشه از روی کمال علاقه‌ای که به‌ او دارید در تمام کارها از او سرپرستی کنید یعنی مرتب به او یاد بدهید، فرمان بدهید: این کار را بکن، از اینجا برو؛ اگر می‌خواهد چیزی بخرد همراهش بروید، هی به او دستور بدهید : این را بخر، آن را نخر؛ محال‌ است که این بچه شما یک آدم با شخصیت از آب در بیاید. در حدودی برای شما لازم است بچه‌تان را هدایت کنید و در حدودی هم لازم است‌ او را آزاد بگذارید یعنی هم هدایت و هم آزاد گذاشتن. این دو وقتی با یکدیگر توأم شد، آنوقت بچه شما اگر یک استعدادی هم داشته باشد، ممکن‌ است که یک بچه با تربیت کاملی از آب درآید.

بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرستهای اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه می‌شوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت (تا چه رسد به اینکه سؤ نیت داشته باشند) به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی‌لیاقت باقی می‌مانند؛ مثلا انتخابی می‌خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری، ممکن است شما که در فوق این‌ جمعیت قرار گرفته‌اید واقعا حسن نیت هم داشته باشید و واقعا تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می‌کنیم‌ واقعا هم آن فرد شایسته‌تر است اما اگر شما بخواهید این را به مردم‌ تحمیل بکنید و بگوئید شما نمی‌فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب‌ بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه‌ می‌خواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که می‌خواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی‌ در بیاید که رشد اجتماعی دارد، و الا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این‌ ملت تا ابد غیر رشید باقی می‌ماند. رشدش به اینست که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند. صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد.

مثلش مثل آدمی است که می‌خواهد به بچه‌اش شناوری یاد بدهد. بچه‌ای که می‌خواهد شناوری یاد بگیرد آیا با درس دادن و گفتن به او ممکن‌ است شناوری را یاد بگیرد؟ اگر شما انسانی را صد سال هم به فرض ببرید سر کلاس هی به او بگوئید که اگر می‌خواهی‌ شناوری را یاد بگیری اول که می‌خواهی خودت را در آب بیندازی، به این‌ شکل بینداز، دست‌هایت را این‌طور بگیر، پاهایت را این‌طور، بعد دست‌هایت را اینطور حرکت بده، پاهایت را اینطور؛ امکان ندارد که او شناوری را یاد بگیرد باید ضمن اینکه قانون شناوری را به او یاد می‌دهید، رهایش کنید برود داخل آب، و قهراً در ابتدا یک چند دفعه می‌رود زیر آب‌، مقداری آب هم در حلقش خواهد رفت، ناراحت هم خواهد شد ولی دستور را که می‌گیرد ضمن عمل، شناوری را یاد می‌گیرد، و الا با دستور فقط بدون عمل، آنهم‌ عمل آزاد، ممکن نیست شناوری را یاد بگیرد؛ یعنی حتی اگر او را ببرید در آب ولی آزادش نگذارید و همه‌اش روی دست خودتان بگیرید، او هرگز شناور نمی‌شود. اینها هم یک سلسله مسائل است که اصلا بشر را باید در این مسائل آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی لازم برسد از جمله این‌هاست رشد فکری‌؛ همین طوری که برای شناوری باید مردم را آزاد گذاشت، از نظر رشد فکری هم‌ باید آنها را آزاد گذاشت.

اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس اینکه مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم‌ یا روحشان را بترسانیم که: «در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر بکنی که‌ اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیاید، به سر در آتش جهنم‌ فرو می‌روی …» این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی‌کند و پیش نمی‌رود. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می‌خواهد (و تحقیق هم یعنی به‌ دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل) خواه ناخواه برای مردم آزادی فکر قائل است. می‌گوید اصلا من از تو "لا اله الا الله"ی را که در آن فکر نکرده‌ای و منطقت را به کار نینداخته‌ای نمی‌پذیرم؛ نبوت و معادی را که تو از راه رشد فکری انتخاب نکرده ای و به آن‌ نرسیده‌ای من از تو نمی‌پذیرم. پس ناچار به مردم آزادی تفکر می‌دهد. مردم‌ را از راه روح‌شان هرگز نمی‌ترساند، نمی‌گوید مبادا در فلان مسئله فکر بکنی که این، وسوسه شیطان است و اگر وسوسه شیطان در تو پیدا شد به سر در آتش جهنم می‌روی.

در این زمینه احادیث زیادی هست از آن جمله است که‌ پیغمبر اکرم فرمود: از امت من نه چیز برداشته شده است یکی از آنها اینست: «الوسوسه فی التفکر فی الخلق» یا «التفکر فی الوسوسه فی‌ الخلق» یعنی یکی از چیزهایی که امت مرا هرگز به خاطر آن معذب نخواهند کرد، اینست که انسان درباره خلقت، خدا و جهان فکر بکند و وساوسی در دلش پیدا بشود، مادامی که او در حال تحقیق و جستجو است، هر چه از این‌ شک‌ها در دلش پیدا بشود، خدا او را معذب نمی‌کند و آن را گناه نمی‌شمارد در حدیث معروفی است (این حدیث در فرائد شیخ، کتاب اصولی که‌ طلاب می‌خوانند نقل شده است) که یک عرب بدوی آمد خدمت رسول خدا عرض‌ کرد: یا رسول الله! هلکت (تباه شدم) پیغمبر اکرم فورا درک کرد فرمود: فهمیدم چه می‌خواهی بگویی لابد می‌گویی شیطان آمد به تو گفت: من خلقک؟ تو هم در جوابش گفتی که مرا خدا آفریده است شیطان گفت: من خلقه؟ خدا را کی آفریده‌اس؟ تو دیگر نتوانستی جواب بدهی! گفت یا رسول الله همین‌ است پیغمبر فرمود: «ذلک محض الایمان» (عجبا!) فرمود چرا تو فکر کردی که هلاک شدی؟! این عین ایمان است یعنی همین تو را به ایمان واقعی‌ می‌رساند، این تازه اول مطلب است چنین فکری که در روح تو پیدا شد، این‌ شکِ شیطان به‌ تو گفت تو را چه کسی خلق کرده است؟ گفتی خدا گفت خدا را چه کسی خلق‌ کرده؟ گفتی دیگر نمی‌دانم، بعد هم سرجایت نشستی! این شک تنبل‌هاست، هلاکت است؛ اما تو که چنین آدمی هستی که وقتی چنین شک و وسوسه‌ای در تو پیدا شد، در خانه ننشستی، از مردم هم رودربایستی نکردی و نگفتنی که اگر من به مردم بگویم چنین شکی کرده‌ام، می‌گویند پس تو ایمانت کامل نیست‌، معلوم می‌شود که یک حس و طلبی در تو هست که فورا آمدی نزد پیغمبرت‌ سؤال بکنی که اگر من چنین شکی پیدا کردم چه کنم؟ آیا این شک را با یک‌ عمل رد بکنم، با یک فکر رد بکنم؟ «ذلک محض الایمان» [این عین ایمان است] چرا از چنین چیزهایی می‌ترسی؟! اینست آزادی در تفکر.

پس اسلام که رشته تقلید را از اساس پاره کرده‌ است و می‌گوید من اصول دین را بدون آنکه آزادانه آنرا درک کرده باشید نمی‌پذیرم، چنین مکتبی آیا اصلا امکان دارد که مردم را مجبور بکند به‌ اینکه بیائید اسلام را به زور بپذیرید؟ همین‌طور که در عمل هم نکرد. آنچه‌ کرد غیر از این بود که مردم را مجبور به اسلام کرده باشند. آنچه کرد مبارزه‌ با آن عقائد خرافی‌ای بود که یک ذره با عقل و فکر بشر سر و کار نداشت، فقط زنجیری شده بود برای عقل و فکر زنجیرها را برداشت. گفت حالا آزادانه‌ فکر کن تا بفهمی مطلب از چه قرار است یا اگر با کشورهایی جنگید، با ملتها نجنگید، با دولت‌ها جنگید یعنی با کسانی جنگید که این زنجیرهای‌ خیالی و اجتماعی را به دست و پای مردم بسته بودند …

پیرامون جمهوری اسلامی؛ مطهری، مرتضی؛ جلد اول؛ صفحات: 120-125

(لینک به صفحه ابتدایی از نسخه‌ی دیجیتال این کتاب)

4 پسندیده

بحث مبنایی و بسیار مهم و زیبایی است
بسیاری از رفتارها در حکومت اسلامی با این مبنا میتونه تحلیل بشه
از جمله رفتار رهبران با مسولینی که مردم انتخاب کردند مثلا مواجهه حضرت امام (ره) با بنی صدر یا مواجهه رهبری با روسای مختلف جمهور با نظرات مختلف در زمینه‌های مختلف یا مثلا نوع برخورد و صبر معنا دار در فتنه 88 و …

اما یک خطر مهم برداشت اشتباه از این متن و این مبنا است. الآن خیلی‌ها به آن اعتقاد دارند. این برداشت غلط چیست؟
برداشت غلط این است که مبنا را قبول کنیم اما این شکلی برداشت کنیم که پس شفافیت عملکرد مسئولین بد است چرا که با آزادی آن‌ها در تناقض است. یعنی خلط بحث تربیت مردم و مسئولین

در واقع به نظر می رسد برخی افراد با همین مبنای درست به شفافیت می‌تازند چرا که تربیت مردم با تربیت مسئولین را خلط کرده‌اند و به تحلیل اشتباه رسیده‌اند. در صورتی که اگر شفافیت در مورد عملکرد باشد به معنای عدم آزادی آن‌ها و بالتبع تربیت صحیح آن‌ها نیست بلکه زمینه‌ساز تربیت صحیح مردم است
در واقع وجود شفافیت به معنای جلوگیری از خطا کردن و عدم رشد و تربیت نیست بلکه زمینه‌ساز همان هدایت بهتر است چرا که در فضای تاریک اصلا اشتباهات هم مشخص نمیشود که بعدا برای مردم هم قابل درس‌آموزی باشد

با یک مثال مشخص‌تر میشود:
اگر فرض کنیم که حضرت امام (ره) هم این مبنا را درست میداند در مواجهه با بنی صدر نتیجه‌ی تفکر برداشت غلط را این مسئله بررسی کنیم:
طبق نظر برداشت غلط حضرت امام باید این جوری برخورد میکردند:
چون این مبنا درست است پس برای رشد رئیس جمهور نباید خیلی دست او را بست! پس شفافیت بد است چرا که آزادی او را سلب میکند! او را محدود و در معرض دید قرار می‌دهد!
این در صورتی است که این برداشت رشد مردم مختل خواهد شد چون اصلا نمیفهمند یا خیلی دیر خواهند فهمید که چه کارهای خطایی انجام شده است.
منظور بنده از خلط و تزاحم رشد مسئول با رشد مردم بر اساس همین مبنا که برخی افراد را دچار اشتباه کرده همین است.

5 پسندیده

نظر آقای دکتر سید جواد حسینی، دکتری علوم‌سیاسی دانشگاه علامه‌طباطبایی و استاد دانشگاه امام صادق(ع) در مورد این سخن شهید مطهری:

«شفافيت زمينه آگاهي، انتخاب و رشد مردم را فراهم مي آورد.

لزوما اينگونه نيست.

رشد و آگاهي مردم با انباشت تجربه از پستي و بلندي ها و بحران ها اتفاق مي افتد. البته لزوما هم همين اتفاق نمي افتد چون اساسا هويت جمعي مانند هويت فردي داراي سابقه ي ذهني بلند مدت نيست. در جامعه آمريكا و يا همين جوامع اروپايي احزاب به تناوب و به صورت چرخشي در توالي قدرت سهيم هستند. اگر شفافيت منجر به رشد و آگاهي ميشد نبايد دوباره همان گروه ها و احزاب انتخاب مي شدند.

واقعيت آن است كه واقعيت هاي اجتماعي را نمي توان با نظريه پردازي هاي ذهني به انتظام آورد. اگر بپذيريم كه جامعه مبتني بر قواعدي عمل مي كند، رشد مردم با شفافيت رخ نميدهد. از سوي ديگر امام يا رهبر جامعه در نگاه ديني بايد به حجت برسد. نمي توان علت عدم مخالفت امام با بني صدر يا با منتظري را با هدف رشد توجيه كرد. هر چند رشد جامعه در اين خصوص هم مي تواند تبعات آن باشد.»
2 پسندیده

این جمله به نظرم درسته

شفافیت منجر به رشد نمیشه، بلکه بستر رشد رو فراهم‌تر و مسیر رشد رو هموارتر می‌کنه. خود شفافیت به تنهایی نمی‌تونه منجر به رشد بشه کما اینکه مثال نقض هم دارد و در این متن هم به اون اشاره شده.

شفافیت ابزاری برای رشده نه تنها عامل رشد دهنده. اگر از این ابزار درست استفاده بشه، رشد می‌ده و اگر درست استفاده نشه، حتی می‌تونه مانع برای رشد باشه

1 پسندیده

«جشن پیروزی چهل میلیونی را این برادران گرامی بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانی که دشمن میخواهد خراب کند. البته اگر کسانی بخواهند راه دیگری را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد. خطبه نماز جمعه 29 خرداد 88»
لینک

بله، رهبر اسلامی برای کار خود باید به حجت برسد، اما به حجت رسیدن رهبر به معنای این نیست که شما مردم فعلا صبر کنید، نفهمید من چه می‌کنم و چرا این کار را می‌کنم، تا به حجت برسم. اساس کار رهبر رشد ملت و مملکت است که این مسیر جز با صریح و شفاف بودن با مردم ایجاد نخواهد شد.

3 پسندیده