شفافیت آراء مجلس منجر به اقدامات پوپولیستی نمی‌شود؟

کیفیت شفافیت آراء:
فرض کنید همین الان میخواهیم در مورد شفافیت آراء نمایندگان مجلس تصمیم بگیریم و مجلس دربست تصمیم ما را می‌پذیرد. در اینصورت ما پیشنهاد خواهیم کرد که تمام آراء بدون استثناء شفاف شوند؟ شفافیت تمام آراء منجر به اقدامات پوپولیستی نمی‌شود؟ اگر مواردی از شفافیت استثنا می‌شوند، آن موارد چه ویژگی‌هایی دارند؟

سوالات فوق و نظایر آن سوالاتی هستند که توسط افراد مختلفی مطرح می‌شوند و ما تاکنون پاسخ مکتوبی برای آن نداشتیم. لذا این سوالات و پاسخ‌های اولیه‌ای که توسط آقای دکتر ثنائی مطرح شده‌اند را اینجا ثبت می‌کنم و از دوستان خواهش میکنم که این مطلب را کامل کنند.

2 پسندیده
  1. در ادعای ذکر شده، صحبت از هزینه‌های اجتماعی-سیاسی احتمالی برای شفافیت آراء ذکر شده، اما به هزینه‌های موجود محرمانگی آراء اشاره نشده است. کارشناسانی که هم‌اکنون و در جایگاه اندیشکده‌ای در حال تعامل با مجلس هستند، انبوهی از مفاسد را در این محرمانگی آراء شناسایی کرده‌اند که سرفصل کلی برخی از آنها عبارت‌ است از: عدم رغبت به شرکت در فرایند رأی‌گیری، آگاهی و مطالعه بسیار حداقلی عموم نمایندگان در رابطه با طرح‌ها، رفتار سیاسی گسترده در رای‌گیری‌ها (به جای رفتار حرفه‌ای)، امکان فریب عموم مردم و عدم مسئولیت‌پذیری نسبت به آراء خود، و در نهایت کارآمدی بسیار پایین رأی‌گیری به دلیل محرمانگی آراء.

  2. هیچ اقدام شفافیتی نیست که همیشه و در همه‌جا به صلاح باشه. همینطور هم هیچ اقدام محرمانه‌ای. تجربه‌ی دنیا نشان از کارآمدی قاعده‌ای است که در رابطه با مسائل عملکردی حکومت و مسئولین (خادمان عمومی)، باید اصل بر شفافیت باشد، مگر آنکه متناسب با مصالحی و به صورت موقت، مصداقی از این اصل شفافیت مستثنی گردند. ماجرای شفافیت آراء نمایندگان نیز از این قاعده پیروی می‌کند. نظیر همین رویه در مجلس را هم‌اکنون در رابطه با اصل برگزاری جلسات صحن به صورت علنی (شفاف) و در موارد خاص غیرعلنی کردن آنها (محرمانه) شاهد هستیم.

  3. در انبوهی از کشورهای دنیا (گزارش مصور: شفافیت آراء نمایندگان مجلس و پارلمان :: شفافیت برای ایران) شفافیت آراء نمایندگان به عنوان یک اصل پذیرفته شده و سال‌هاست به ارتقاء سلامت و کارآمدی نظام تقنینی آن کشورها کمک شایان کرده است. بدیهی است که در همان سیستم‌ها نیز در موارد و مصادیق خاص و حساس، رای‌گیری‌ها از حالت شفاف به محرمانه تغییر می‌کند.

  4. شناسایی و تصمیم مصادیق مستثنی از شفافیت (محرمانه)، بر عهده هیات رئیسه مجلس است. با این حال شفافیت برای ایران معتقد است [حداقل] در ماجراهای انتخابات‌گونه و رای دادن به افراد (نظیر ماجرای رأی اعتماد نمایندگان به وزراء و یا رأی‌گیری نسبت به استیضاح ایشان) معایب رای‌گیری شفاف بیشتر از رای‌گیری مخفیانه است. لذا به صلاح است حداقل در رابطه این موارد، رأی‌گیری به صورت مخفیانه صورت پذیرد.

4 پسندیده

بسیار خوب از اینکه جواب مکتوبی به این سوالات برای اولین بار داده شد
اما دلیل اینکه در ماجراهای انتخابات گونه مثل رای اعتما یا استیضاح بهتر است شفافیت آراء صورت نگیرد توضیح بیشتری نیاز است.
اگر دلیل این مورد ایجاد حساسیتهای سیاسی است،‌ در باقی امور نیز نظیر برجام و FATF و … هم نباید شفافیت آراء صورت گیرد.

1 پسندیده

با تشکر از سایر دلایل و مکتوب کردن آن ها
دلیلی برای بند انتهایی ذکر نشده است و متوجه نمیشوم چرا نباید شفاف باشد

سلام

  1. از کلام شما و آقای ثنائی چنین برداشت می‌شود که پوپولیسم الزاما چیز بدی است. اگر چنین است، چرا پوپولیسم را الزاما مفهومی بد و ناپسند دانسته‌اید؟ آیا پوپولیسمی که منجر به بسیج شدن توده مردم شود، بد است؟ یا در این نگاه، مرزِ بین پوپولیسم(مشخصا به معنی عوام‌گرایی) و مفهوم مردم‌سالاری را چطور تعریف می‌کنید؟

  2. اگر شفافیت آراء فقط برای نخبگان ( به معنی عام باشد) کارکرد مدنظر را نخواهد داشت؟ شفافیت آراء برای مردم چه کارکردی می‌تواند داشته باشد که شفافیت آراء برای نخبگان (= محدود به نخبگان) نخواهد داشت؟

2 پسندیده
  1. منظور ما در این متن پوپولیسم به همان معنای عوام فریبی و بد و ناپسند است و در اینجا نمیخوایم در مورد خود واژه پوپولیسم کندوکاو کنیم.
    مثلا: فرض کنید دولت لایحه ای تقدیم مجلس کند که طی آن درخواست افزایش قیمت حاملهای انرژی را ارائه کرده باشد. اگر این کار برای کشور ضروری باشد و نمایندگان صرفا بخاطر از دست ندادن پایگاه رای خود به آن رای منفی دهند. این را پوپولیسم نامیده ایم و آن را مذموم دانسته ایم.

  2. در عمل و روی زمین نمیتوان شفافیت آراء را صرفا برای نخبگان محقق کرد و مطمئن شد که این داده ‌ها در اختیار عموم مردم قرار نمی‌گیرد.
    اینجا تصمیم بین قشر هدف نیست. تصمیم بین شدن و نشدن است.

در مورد رای اعتماد و استیضاح به این دلیل که رای نمایندگان در روابط بین آنها و دولت و وزرا تاثیر مستقیم دارد و می‌تواند به گروکشی های سیاسی و غیر سیاسی منجر شود. به بیان ساده تر امکان سوءاستفاده را به نمایندگان می‌دهد که در ازاء رای خود مطالبات خارج عرف و قانون از وزیر مربوطه داشته باشند و از طرفی درصورت رای ندادن به وزیر پیشنهادی ممکن است وزیر و مجموعه زیر نظر او با تنگ نظری با مردم حوزه انتخابیه نماینده مربوطه برخورد کنند تا صرفا رای آوری مجدد وی با سختی روبرو شود.

اما در مورد سایر طرح ها نمیتوان مرز مشخص و قائده داری گذاشت که هر طرحی دارای ویژگی‌های مشخصی بود مشمول رای علنی شود یا خیر. زیرا در اینصورت تشخیص و اعمال سلیقه افراد بسیار پررنگ خواهد شد.

1 پسندیده

در پاسخ آقای مرتب اشاره کردم


مرز بین عوام‌زدگی و مردم گرایی چیست؟ با چه شاخص و معیاری باید آن را سنجید؟
نظر شما چیه؟

سلام
به نظرم تعیین اینکه کدام رای گیری ها باید محرمانه باشد و کدام خیر پیچیده تر از آن است که بتوان قواعد دقیقی برای آن تعیین کرد اما به نظر می رسد طبق یک قاعده کلی آرا نمایندگان در موارد زیر باید محرمانه باشند:

بازیگران اصلی: نمایندگان (رای دهنده به طرح)، عوام (مردم، رای دهنده به نماینده)، خواص (صاحبین قدرت)

  1. مواردی که منفعت واقعی جامعه در یک سمت قرار می گیرد و در عین حال هیچ یک از گروه های دیگر (مردم و خواص) اصراری بر تصمیم درست ندارند (یعنی یا مخالفند یا سوگیری خاصی ندارند).
  2. موارد امنیتی.

در هر حالت دیگری حداقل یک گروه وجود دارد که نمایندگان را برای رای دادن به تصمیم درست تحت فشار قرار دهد.

1 پسندیده

ممکنه بیشتر توضیح بدید؟

به نظرم یکی از مدل های خط مشی گذاری که به شدت در کارهای اندیشکده ای استفاده می شود و خوبه ما هم استفاده کنیم برای روشن شدن مساله، مدل تحلیل ذینفعان است.
برای شفافیت مجلس براساس گزارش جلسه بالا می توان این ذینفعان را و اثرشان بر شفافیت حدس زد.
1- مردم عادی: پوپولیستی شدن
2- نخبگان(اعم از دانشگاهی و اندیشکده ای و…): نفی کامل مردم گرایی یا زدو بند با مافیای قدرت و پول
3- سرمایه داران: امکان ایجاد فشار بر نماینده با شفاف شدن آراء
4- دولت: امکان زد و بند روی لوایح و حتی طرح هایی که دامن دولت را می گیرد.
5- رسانه ها (اعم از رسانه ملی و خصوصی): کمک به تعدیل منافع گروه جهت تحقق نفع عمومی به نگاه کلی
6- دولت های و کشورهای خارج از ایران.

راه حل ناپخته ی بنده:
1- شفافیت روابط نمایندگان؛ روابط مالی، افراد جلسات، مشروح جلسات و… همراه با حافظه دار کردن( به تعبیر آقای جلال)
2- راه اندازی مجلس های موازی؛ این مجالس به صورت پلتفرمهای مجازی به موازات مجلس اصلی نظرش رو درباره لوایح و طرح ها اعلام می کنه. مثلا مجلس عوام ، مجلس اندیشکده ها، مجلس نمایندگان پیشین و…

4 پسندیده

محمدصادق ترابزاده در این صفحه از اینستاگرام خود در رابطه با شفافیت و بطور خاص شفافیت آراء اینطور نوشته است:

معمولا سعی داشتم که نسبت به جریان شفافیت موضع گیری نکنم چرا که چندان به ابعادش آگاهی نداشتم. اکنون نیز در همان موضع هستم اما تمایل دارم نکته‌ای را به اشتراک گذارم:

شفافیت همانند بسیاری از ارزش‌های اجتماعی، ذاتا و به صورت مطلق، ارزشمند نیست. یعنی جاهایی را که شفافیت ممکن است بد باشد هم می‌توان یافت. بنابراین باید دنبال چارچوبی گشت که کجا شفافیت خوب است و کجا بد.

وقتی می‌خواهیم مسئله‌ای را از حیث عدالت بررسی کنیم حتما در سه گانه قوام مال، نسل و دولت بررسی‌اش می‌کنیم. به عبارت ساده‌تر، آن را در زمینه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اش تحلیل می‌کنیم.

بگذریم … سعی دارم اشاره کنم به زمینه‌ای که اکنون در کشور وجود دارد و شفافیت می‌خواهد در این زمینه و فضا تنفس کند.

شفافیت در بهترین حالت، یک ابزار عدالت رویه‌ای ناقص است به این معنا که صرفا سعی دارد یک بازی با قواعد و رویه‌های منصفانه درست کند. اما غافل از اینکه ورودی‌های بازی چه هستند و که هستند.

در جامعه‌ای که رسانه‌ها بخواهند غالب شوند و افسارِ افکار را بدست گیرند، بهترین زمین بازی برای اصحاب زر و زور و تزویر، زمین شفافیت است. پس شفافیت باید همواره، مراقبتی بر خود داشته باشد.

بازی تیم نوجوان و تیم ملی فوتبال، هر چند قواعد یکسانی دارد اما به دلیل ورودی‌های متفاوت بازی، نتیجه از قبل مشخص است.

فارغ از دعواهای روز، به مسئله شفافیت آراء نمایندگان بیاندیشیم. گرچه قلباً به این امر متمایل هستم، اما بگذارید شفاف بگویم که این کار، باعث می‌شود، مجلس در انحصار جو عمومی و حاکمیت اکثریتی درآید که در قبضه اقلیت رسانه‌ای هستند. کسانی که بتوانند رسانه‌ها را تسخیر کنند، می‌توانند در فضای شفافیت، فشار خود را بر نمایندگان بیاورند. با این بیان، شفافیت هم توسط واقعیت لیبرال دموکراسی به اسارت درخواهد آمد.

وقتی فضا شفاف نباشد، افراد در پستوها مخفی می‌شوند و عملکردشان مشخص نیست. وقتی هم که اتاق شیشه‌ای باشد، کسانی که بتوانند نگاه عمومی را مدیریت کنند، رفتار بازیگران اتاق شیشه‌ای را مدیریت خواهند کرد.

پس شاید لازم است بیشتر بیاندیشیم … حتما دوستان شفافیت، راه‌حلی برای این مسئله دارند.

انشاءالله اگر فرصت شد، یادداشت مفصلی در این زمینه خواهم نوشت.

این سخن که بگوییم ایجاد شفافیت آراء در برخی طرح‌ها به پوپولیسم منتهی خواهد شد، درست است، اما راه حل در پاک کردن صورت مسئله نیست. راه حل در ایجاد یک مرجعیت منعطف و توانمند برای مجلس است که بتواند با ابزار رسانه مانع از تحریف افکار عمومی توسط یک نماینده شود. مرجعیتی که نظرات خود را در مورد طرح‌ها و لوایح ارائه دهد و رسانه‌ها و دلسوزان کشور را با خود همراه سازد.حداقل سه فایده بر ایجاد چنین مرجعی که در سازمان ناظر بر پارلمان تحقق می‌یابد، مترتب است:

1-جلوگیری از پوپولیسم: با ارائه توضیحات کارشناسی در مورد طرح‌ها و لوایح، استفاده مؤثر از ابزارهای رسانه‌ای نظیر جلب حمایت چهره‌های رسانه‌ای و معتمد مردم، تولیدات رسانه‌ای جذاب و همه‌فهم و اصطلاحا shame کردن نمایندگان پوپولیست با اهدای جایزه‌ای نظیر خوک طلایی، یا نشان‌هایی مشابه که قدری معتدل‌ترند! منطبق بر نظرات کارشناسی و …
2- ارتقای مجلس از طریق ارتقای فکری رأ‌ی‌دهندگان: تربیت سیاسی ممکن است اگرچه زمان‌بر و مسیر آن طولانی باشد.

3- بهره‌مندی از شفافیت آراء: شفافیت آراء منجر به مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی شده و نقاط ضعف و قوت یک نماینده را آشکار خواهد ساخت. اگر بتوانیم از مضرات پوپولیسم در امان باشیم، شفافیت آراء ابزار قابل سنجش و کارآمدی برای نظم بخشیدن به مجلس است.

گرچه شفافیت آراء در نبود مرجعی نظیر سازمان ناظر بر پارلمان منجر به پوپولیسم شده و پوپولیسم موجب آسیب به کشور می‌شود اما از سوی دیگر سال‌ها محرمانگی آراء نیز خسارت‌های بی‌شماری به کشور وارد ساخته است. اگر از یک سو نگرانیم که با شفافیت آراء، انگیزه‌های پوپولیستی نمایندگان مانع از به ثمر رسیدن طرح‌های سازنده خواهد شد، از سوی دیگر باید نگران انبوه طرح‌ها و لوایحی سازنده‌ای باشیم که در این سال‌ها در تاریکی صحن مجلس گم شده و یا مسکوت مانده‌اند. اما از آن جا که هیچ پژوهش مستند و یا جستار مشخصی در زمینه سنجش سود و زیان شفافیت آراء صورت نگرفته است، تشخیص این که واقعا کدام یک؛ شفافیت یا محرمانگی بیشتر به ضرر کشور تمام خواهد شد آسان نیست.

اما نکته دیگر در باب اصلاح ساختار دموکراتیک کشور است. اگر از نظر مبنایی، دموکراسی و جلب مشارکت مردم در امر حکومت ولو به‌وسیله‌ی ساختار حداقلی انتخابات پذیرفته شده است، باید به لوازم چنین اعتقادی نیز تن داد و حداقل لازمه چنین اعتقادی آن است که بپذیریم مردم ممکن است در تشخیص منافع و مصالح خود دچار خطا شوند و یا بازیگرانی با دستکاری کردن افکار مردم درصدد تأمین منافع خود برآیند. سؤال مشخص در چنین شرایطی آن است: در نسبت نخبگان و مردم کدام ضرر بیشتری به همراه خواهد داشت؟
  • فرصت دادن نخبگان به مردم برای انجام اشتباه و تمرکز بر درس‌آموزی از اشتباهات؟
یا
  • مصلحت‌اندیشی نخبگان و وادار ساختن مردم به انتخاب مسیر درست؟
در پاسخ به این سؤال می‌توان به دو کلام زیر از امام خمینی (ره) و شهید مطهری اشاره کرد. امام خمینی در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در قم این‌گونه می‌فرمایند:
و من سفارش می کنم به آنهایی که خدای نخواسته یک آرایی دارند بر خلاف مسیر ملت، من سفارش می کنم به آنها، که طرحشان را و آرایشان را بگذارند برای یک وقت دیگری و یک وقت‌های دیگری این کارها را بکنند، حالا وقت این نیست که آرایی که خلاف مسیر ملت است اظهار بکنند و حیثیت خودشان را در بین ملت از بین ببرند. من میل ندارم حیثیت آقایان از بین برود در بین ملت. اگر در این مجلس یک چیزهایی و یک حرف‌هایی زده بشود که بر خلاف مسیر ملت است، این‌ها وجاهت خودشان را از بین ملت می‌برند و خدای نخواسته بعدها برایشان خیلی نفع ندارد.
همان مسیری که ملت داشتند، همین چیزی که اگر می خواهید مطابق با میل خودتان دموکراسی عمل بکنید، دموکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست.
شما هم خواهش می‌کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبی لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحی را اینجا گفتن. شما آن مسائلی که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیری که ملت ما دارد، روی آن مسیر راه را بروید، و لو عقیده‌تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت می‌خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می‌خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است.
سخنان امام خمینی (س) است که روز 27 مرداد 1358 در جمع نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در قم
هم‌چنین شهید مطهری در کتاب پیرامون جمهوری اسلامی این‌گونه می فرمایند:
یکی دیگر از مسائلی که بشر باید در آن آزاد باشد (نه از نظر اینکه اصلاً قابل اجبار نیست بلکه از جنبه‌های دیگری) رشد بشر است. بشر اگر بخواهد رشد پیدا بکند، باید در کار خودش آزاد باشد، در انتخاب خودش آزاد باشد. شما بچه‌تان را تربیت می‌کنید، خیلی هم علاقمند هستید که او آن طوری که‌ دلتان می‌خواهد از آب در بیاید، ولی اگر همیشه از روی کمال علاقه‌ای که به‌ او دارید در تمام کارها از او سرپرستی کنید یعنی مرتب به او یاد بدهید، فرمان بدهید: این کار را بکن، از اینجا برو؛ اگر می‌خواهد چیزی بخرد همراهش بروید، هی به او دستور بدهید : این را بخر، آن را نخر؛ محال‌ است که این بچه شما یک آدم با شخصیت از آب در بیاید. در حدودی برای شما لازم است بچه‌تان را هدایت کنید و در حدودی هم لازم است‌ او را آزاد بگذارید یعنی هم هدایت و هم آزاد گذاشتن. این دو وقتی با یکدیگر توأم شد، آنوقت بچه شما اگر یک استعدادی هم داشته باشد، ممکن‌ است که یک بچه با تربیت کاملی از آب درآید.
بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرستهای اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه می‌شوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت (تا چه رسد به اینکه سؤ نیت داشته باشند) به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی‌لیاقت باقی می‌مانند؛ مثلا انتخابی می‌خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری، ممکن است شما که در فوق این‌ جمعیت قرار گرفته‌اید واقعا حسن نیت هم داشته باشید و واقعا تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می‌کنیم‌ واقعا هم آن فرد شایسته‌تر است اما اگر شما بخواهید این را به مردم‌ تحمیل بکنید و بگوئید شما نمی‌فهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب‌ بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه‌ می‌خواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که می‌خواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی‌ در بیاید که رشد اجتماعی دارد، و الا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این‌ ملت تا ابد غیر رشید باقی می‌ماند. رشدش به اینست که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند. صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد.
مثلش مثل آدمی است که می‌خواهد به بچه‌اش شناوری یاد بدهد. بچه‌ای که می‌خواهد شناوری یاد بگیرد آیا با درس دادن و گفتن به او ممکن‌ است شناوری را یاد بگیرد؟ اگر شما انسانی را صد سال هم به فرض ببرید سر کلاس هی به او بگوئید که اگر می‌خواهی‌ شناوری را یاد بگیری اول که می‌خواهی خودت را در آب بیندازی، به این‌ شکل بینداز، دست‌هایت را این‌طور بگیر، پاهایت را این‌طور، بعد دست‌هایت را اینطور حرکت بده، پاهایت را اینطور؛ امکان ندارد که او شناوری را یاد بگیرد باید ضمن اینکه قانون شناوری را به او یاد می‌دهید، رهایش کنید برود داخل آب، و قهراً در ابتدا یک چند دفعه می‌رود زیر آب‌، مقداری آب هم در حلقش خواهد رفت، ناراحت هم خواهد شد ولی دستور را که می‌گیرد ضمن عمل، شناوری را یاد می‌گیرد، و الا با دستور فقط بدون عمل، آنهم‌ عمل آزاد، ممکن نیست شناوری را یاد بگیرد؛ یعنی حتی اگر او را ببرید در آب ولی آزادش نگذارید و همه‌اش روی دست خودتان بگیرید، او هرگز شناور نمی‌شود. اینها هم یک سلسله مسائل است که اصلا بشر را باید در این مسائل آزاد گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی لازم برسد از جمله این‌هاست رشد فکری‌؛ همین طوری که برای شناوری باید مردم را آزاد گذاشت، از نظر رشد فکری هم‌ باید آنها را آزاد گذاشت.
اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس اینکه مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم‌ یا روحشان را بترسانیم که: «در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر بکنی که‌ اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیاید، به سر در آتش جهنم‌ فرو می‌روی …» این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی‌کند و پیش نمی‌رود. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق می‌خواهد (و تحقیق هم یعنی به‌ دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل) خواه ناخواه برای مردم آزادی فکر قائل است. می‌گوید اصلا من از تو "لا اله الا الله"ی را که در آن فکر نکرده‌ای و منطقت را به کار نینداخته‌ای نمی‌پذیرم؛ نبوت و معادی را که تو از راه رشد فکری انتخاب نکرده ای و به آن‌ نرسیده‌ای من از تو نمی‌پذیرم. پس ناچار به مردم آزادی تفکر می‌دهد. مردم‌ را از راه روح‌شان هرگز نمی‌ترساند، نمی‌گوید مبادا در فلان مسئله فکر بکنی که این، وسوسه شیطان است و اگر وسوسه شیطان در تو پیدا شد به سر در آتش جهنم می‌روی.
در این زمینه احادیث زیادی هست از آن جمله است که‌ پیغمبر اکرم فرمود: از امت من نه چیز برداشته شده است یکی از آنها اینست: «الوسوسه فی التفکر فی الخلق» یا «التفکر فی الوسوسه فی‌ الخلق» یعنی یکی از چیزهایی که امت مرا هرگز به خاطر آن معذب نخواهند کرد، اینست که انسان درباره خلقت، خدا و جهان فکر بکند و وساوسی در دلش پیدا بشود، مادامی که او در حال تحقیق و جستجو است، هر چه از این‌ شک‌ها در دلش پیدا بشود، خدا او را معذب نمی‌کند و آن را گناه نمی‌شمارد در حدیث معروفی است (این حدیث در فرائد شیخ، کتاب اصولی که‌ طلاب می‌خوانند نقل شده است) که یک عرب بدوی آمد خدمت رسول خدا عرض‌ کرد: یا رسول الله! هلکت (تباه شدم) پیغمبر اکرم فورا درک کرد فرمود: فهمیدم چه می‌خواهی بگویی لابد می‌گویی شیطان آمد به تو گفت: من خلقک؟ تو هم در جوابش گفتی که مرا خدا آفریده است شیطان گفت: من خلقه؟ خدا را کی آفریده‌اس؟ تو دیگر نتوانستی جواب بدهی! گفت یا رسول الله همین‌ است پیغمبر فرمود: «ذلک محض الایمان» (عجبا!) فرمود چرا تو فکر کردی که هلاک شدی؟! این عین ایمان است یعنی همین تو را به ایمان واقعی‌ می‌رساند، این تازه اول مطلب است چنین فکری که در روح تو پیدا شد، این‌ شکِ شیطان به‌ تو گفت تو را چه کسی خلق کرده است؟ گفتی خدا گفت خدا را چه کسی خلق‌ کرده؟ گفتی دیگر نمی‌دانم، بعد هم سرجایت نشستی! این شک تنبل‌هاست، هلاکت است؛ اما تو که چنین آدمی هستی که وقتی چنین شک و وسوسه‌ای در تو پیدا شد، در خانه ننشستی، از مردم هم رودربایستی نکردی و نگفتنی که اگر من به مردم بگویم چنین شکی کرده‌ام، می‌گویند پس تو ایمانت کامل نیست‌، معلوم می‌شود که یک حس و طلبی در تو هست که فورا آمدی نزد پیغمبرت‌ سؤال بکنی که اگر من چنین شکی پیدا کردم چه کنم؟ آیا این شک را با یک‌ عمل رد بکنم، با یک فکر رد بکنم؟ «ذلک محض الایمان» [این عین ایمان است] چرا از چنین چیزهایی می‌ترسی؟! اینست آزادی در تفکر.
پس اسلام که رشته تقلید را از اساس پاره کرده‌ است و می‌گوید من اصول دین را بدون آنکه آزادانه آن‌را درک کرده باشید نمی‌پذیرم، چنین مکتبی آیا اصلا امکان دارد که مردم را مجبور بکند به‌ اینکه بیائید اسلام را به زور بپذیرید؟ همین‌طور که در عمل هم نکرد. آنچه‌ کرد غیر از این بود که مردم را مجبور به اسلام کرده باشند. آنچه کرد مبارزه‌ با آن عقائد خرافی‌ای بود که یک ذره با عقل و فکر بشر سر و کار نداشت، فقط زنجیری شده بود برای عقل و فکر زنجیرها را برداشت. گفت حالا آزادانه‌ فکر کن تا بفهمی مطلب از چه قرار است یا اگر با کشورهایی جنگید، با ملتها نجنگید، با دولت‌ها جنگید یعنی با کسانی جنگید که این زنجیرهای‌ خیالی و اجتماعی را به دست و پای مردم بسته بودند …
پیرامون جمهوری اسلامی؛ مطهری، مرتضی؛ جلد اول؛ صفحات: 120-125
4 پسندیده

فرض کنیم همه اصول اشاره در این متن پذیرفته شود مثل اینکه باید به مردم فرصت یادگیری داد، باید نگاه به مردم را عوض کرد و آنها را عاقل دید و… همه اینها رو سلمنا.
لکن نباید چشم از واقعیت ها پوشید و چالش های روی زمین این طرح را نادیده گرفت و خطرات پوپولیستی شدن را کم انگاشت.
لذا
1- اصل تدریج در اجرا که یکی از مهم ترین اصول اجرای خط مشی های عمومی در اسلام است، را باید خیلی مهم تلقی کرد دراین مساله.
2- بر اساس این اصل باید فرایندی طراحی شود که در آن ضمن پذیرش اصل شفافیت آراء، فرایند شفافیت شدن در یک مکانیزمی صورت بگیرد و بحث اصل استثنا هم در آن پذیرفته شده باشد. یعنی فکر شده باشد که بعضی از رای گیری ها از شفاف شدن استثنا شود.

1 پسندیده


ایزدخواه: شفافیت موجب عقلانیت و محو لابی‌گری می‌شود/ ویس‌کرمی: شفافیت مطلق غلط است و باید به آن قید زد
http://fna.ir/eyd8n1

1 پسندیده

یکی از خطاهای بارزی که منتقدین شفافیت آراء‌ به آن دچار می‌شوند، مکرر به آن استناد می‌کنند، و البته براحتی از دید موافقان شفافیت آراء مخفی می‌ماند، [کلیت] این موضوع است که:

«شفافیت آراء سبب می‌شود نمایندگان در رابطه با اکثریت طرح‌های مجلس، نظرات کارشناسی را دنبال نکنندو به دلیل فشارهای مردمی، رفتارهای پوپولیستی (به معنای غیرکارشناسی و صرفاً جلب‌کننده نظر مردم) از خود نشان بدهند.»

اگر اتفاق بالا بیفتد، واقعا نامطلوب است. اما طرح شفافیت آراء اگر درست تنظیم شده باشد، این اتفاق نمی‌افتد، چرا که:

  1. در استدلال بالا «اکثریت طرح‌ها» چنین ویژگی ندارند. اتفاقاً بالعکس. اکثریت طرح‌ها مواردی نیستند که عموم مردم اساسا متوجه بشوند ماجرا چیست. چه برسد به اینکه بخواهند در رابطه با آن نظر داشته باشند. نگاهی به فهرست عناوین طرح‌ها و لوایح مجلس این موضوع را به راحتی نمایش می‌دهد. لذا، اگر در رابطه با محل رخداد خطر صحبت می‌کنیم، در رابطه با اقلیت طرح‌ها و لوایح صحبت می‌کنیم و نه اکثریت آنها.

  2. اما استدلال فوق گویا در نظر نگرفته که برای قاعده‌ی شفافیت، امکان مستثنی شدن هم در نظر گرفته شده است. طرح مورد مذاکره خیلی حساس است؟ خیلی خوب آنرا استثناء‌کنید. ما در اندیشکده موافقیم اتفاقا سهل‌الوصول‌ترین مسیر برای این مستثنی شدن (= محرمانه کردن طرح‌های حساس) در اختیار نمایندگان قرار گیرد.

البته در نقد این نگاه محورهای دیگری هم وجود دارد…

1 پسندیده

دقیقا
مهم‌ترین خطا از نظر من این جاست که دوستان موضعشان مشخص نیست. مدام و مکرر می‌گویند نماینده پسر پیغمبر نیست و باید به او مظنون بود. اما در ماجرای پوپولیسم که می‌رسد، به ناگاه نظرشان عوض می‌شود و می‌گویند نماینده پسر پیغمبر است و منافع ملی را لحاظ می‌کند، ولی اگر رأی شفاف شود، مجبور می‌شود به سمت مردم حوزه انتخابیه خودش مایل شود.

اتفاقا ما می‌گوییم نماینده پسر پیغمبر نیست و ذاتا مایل است که به منافع حوزه انتخابیه خود توجه کند، چه رأی شفاف باشد، چه نباشد، فرض بر این است که نماینده منافع محلی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهد، معنی پسر پیغمبر نبودن این است. حالا اگر رأی شفاف شود، من رسانه حافظ منافع ملی، من کارشناس، من دغدغه‌مند می‌توانم او را shame کنم. می‌توانم فشار اجتماعی و رسانه‌ای برای او ایجاد کنم. حتی می‌توانم طراحی‌های حقوقی کنم که عرصه بر او تنگ شود، اگر رأی شفاف نباشد هیچ کدام از این کارها ممکن نیست. نماینده می‌تواند راحت به نفع حوزه انتخابیه‌اش رأی دهد، کسی هم یقه او را نمی‌گیرد. متعرض او نمی‌شود. می‌تواند حتی لابی کند با نماینده دیگری و بده بستان ایجاد کند.

مهم‌ترین راه جلوگیری از پوپولیسم، شفافیت کامل است. نماینده اگر زد و بند داشته باشد، اگر منافع شخصی خودش را دنبال کند، اگر آدم دولت باشد و حساب و کتابی داشته باشد، همه این‌ها در شفافیت اموال، و منافع و توصیه‌نامه و مهمانان و … راحت‌تر شناسایی می‌شود. کارشناس حکمرانی شریف می‌گوید ما فقط با شفافیت آرا مخالفیم و با بقیه این‌ها موافقیم. خب مهم‌ترین سؤال این است که چطور می‌خواهید بقیه این‌ها را در مجلس مصوب کنید؟ وقتی اهرمی مثل شفافیت آرا ندارید، چطور می‌خواهید از نماینده‌ای که پسر پیغمبر نیست، دست و بال خودش را ببندد؟

می‌گویند خرید و فروش رأی با شفافیت آرا تسهیل می‌شود، بنده می‌گویم شما شفافیت آرا داشته باش، بعد سایر شاخص‌ها هم دنبالش شفاف می‌شود، بعد مجلس می‌بیند خودش شفاف شده است، فشار می آورد دولت را هم شفاف می‌کند، آن وقت چه کسی می‌خواهد خرید و فروش رأی کند؟ چه مقدار آمار فساد کاهش پیدا می‌کند؟ این تحولات دومینووار است. اگر قطعه اول که شفافیت آراست نیفتد، سایر قطعات نمی‌افتند. دوستان می‌گویند قطعه اول نیفتد، ما با افتادن سایر قطعات موافقیم. این در حالی است که خودشان می‌دانند الان در محرمانگی هیچ راهی برای جلوگیری از خرید و فروش رأی ندارند. اینجا می‌گویند نماینده پسر پیغمبر است، پولش را می‌گیرد که رأی الف بدهد، اما به کشور خیانت نمی‌کند و رأی ب را می‌دهد. رشوه می‌گیرد اما به کشور خیانت نمی‌کند. این پارادوکس‌ها استدلال دوستان را ضعیف می‌کند.

می‌گویند اگر آرا شفاف شود، ما نمی‌توانیم تصمیم‌های سخت مغایر با خواست مردم بگیریم و از بنزین مثال می‌زنند. واقعا باید گریه کرد به حال کشور و به حال اندیشکده‌ها و به حال سیاستمداران که از تصمیم گرانی بنزین به عنوان موفقیت خودشان صحبت کنند. اتفاقا ما می‌گوییم برای این که فجایعی مثل گرانی بنزین اتفاق نیفتد، باید رأی شفاف شود. برای این که شخص رهبری سپر بلای تصمیمات سخت نشود، باید رأی شفاف شود. به فرض اگر مسئولین این کشور می‌خواهند تصمیم سخت بگیرند. باید بایستند پایش، در رسانه توجیه کنند، با مردم صحبت کنند، با نخبگان مشورت کنند، بهترین تصمیم را بگیرند و بعد عمل کنند. در این صورت مردم هم تصمیم را می‌پذیرند، مگر در همین کشور چند سال پیش سهمیه‌بندی سوخت اتفاق نیفتاد، کدام یک از این فجایع رخ داد؟ کی رهبری سپر بلای این تصمیم شد؟ دلیلش آن بود که آمدند قبلش با مردم صحبت کردند و مردم را قانع کردند. ما می‌خواهیم سن بازنشستگی را 5 سال زیاد کنیم، یک تصمیمی که با زندگی میلیون‌ها انسان بازی می‌کند، اراده نداریم از قبلش برویم با مردم صحبت کنیم، اراده نداریم که از درستی و دقت تصمیمان دفاع کنیم؟ باید برویم شبانه مثل دزدها قانونمان را مصوب کنیم، مردم را بکشانیم کف خیابان، دشمن را علیه خودمان مسلح کنیم، بعد باد به غبغب هم بندازیم که تصمیم شجاعانه گرفتیم؟
یک کلام این که شفافیت رأی مسئول شجاع تربیت می‌کند، رسانه مسئول تربیت می‌کند، اعتماد تولید می‌کند، مردم عاقل و مسئولیت‌پذیر تولید می‌کند.

12 پسندیده

نوشته ای هم بنده در این باره داشته ام که به مناسبت در اینجا می گذارم:

1 پسندیده

مسئله‌ی اصلی، به نظر من البته، که تجربه و دانشم در این حوزه، با توجه به رشته تحصیلیم، از همه دوستان کمتره، اینه که به فرض که این گزاره تا حدی درست باشه، و شفافیت آرا تا حدی منجر به رفتار پوپولیستی هم بشود، این مسئله آیا انقدر نکوهیده هست که باهاش اقناع شیم که شفافیت تو آرا بده؟ اصلا آیا اصولا رفتار پوپولیستی، اونم تو این مورد خاص چیز بدی هست؟ در مورد سایر موقعیت ها چی؟ اگه رفتار پوپولوستی که مسئولی انجام میده همراه با خروجی و نتیجه بهتری باشه نکوهیدست؟ یا شفاف نبودن آرا با این پیشفرض که باعث رفتار مقابل عام گرایی میشه پسندیدست؟ با یه براورد ساده هزینه-فایده احتمالا یه ذهن بی طرف که ذی نفع هم نیست نتیجه می‌گیره فایده این داستان بیشتره از ضررش. به هر طریق و هر دلیل تو گونه شناسی رفتار سیاسیون، و اینجا به طور مشخص نمایندگان مجلس، می‌تونیم بگیم هر نماینده‌ای روی یک پیوستار از خیلی کم تا بسیار زیاد این نوع رفتار (پوپولیستی) رو داره. و میشه گفت این رایج هست که نماینده‌ها توی نطق یا تذکرها و یا مصاحبه‌شون به نحوی دنبال جذب نوعی تقویت یا منفعت من جمله جلب توجه رسانه‌ای هستند. از دیدگاه روان‌شناختی اگه بخوایم به قضیه نگاه کنیم مسئله تا حدی همون چیزیه که آقای مرادی گفت. یک بام و دو هوا. یک بار در مورد خودمون تصور کنیم، فرض کنیم به دلیلی همه ما ملزم باشیم لیست دارایی‌هامون، حقوقمون، امواملمون، سلایقمون و نگرش سیاسیمون رو منتشر کنیم. قطعا تعدادی از ما گارد خواهیم داشت و مقابل این خواسته مقاومت خواهیم کرد. اما در عین حال از دیگرانی که خارج از چهارچوب (ما) قرار می‌گیرند این انتظار رو داریم. که در مورد همه چیز شفافیت داشته باشند! احتمالا نماینده ها هم تو این وضعیت قرار دارند و شفافیت رو ابزار دست و پا گیر و محدود کننده آزادی خودشون میدونن و در عین حال معتقد به شفاف سازی تو سایر دستگاهها هستند. اصولا نگرشی که توی غالب نمایندگان نسبت به جایگاهشون هست اینه که قدرت سوال در مورد هر چیزیو دارند و هیچ نیازی نیست که به کسی پاسخگو باشند. حال اینکه این جایگاه و هر رای اونا حق الناسه و باید در مقابل مردم پاسخگو باشند.
تو تاریخچه روان‌شناسی جنایی و تا حدی حتی شفافیت پژوهش‌های بسیار زیادی هست که با ایجاد یه دیزاین آزمایشی رفتار آدم‌ها رو تو موقعیتی که تحت نظر هستن با موقعیتی که تحت نظر نیستند رو سنجیدند. به طرز معناداری رفتارها (گونه‌های مختلف رفتار) توی دو تا موقعیت تفاوت داشتند به طوری که میشه گفت رفتاری که در مقابل ناظر انجام میشه در بیشتر موارد مقبولیت و سازگاری اجتماعی بیشتری داره. یه مثال مشهورش رو که شایدم شنیده باشین موقعیت آزمایشی هست که برا شکنجه زندانی‌ها با شوک الکتریکی طراحی شده بود. نتیجه این بود که آدمایی با نمرات بالا تو مقیاس نوع دوستی هم وقتی تحت نظر نبودند از شوک الکتریکی برای تنبیه هم نوع استفاده می‌کردند. در مورد نمایندگان وضع به همین شکل هست تا وقتی که نمایندگان و آرائشون تحت نظر نیست و شفاف‌سازی نمیشه به راحتی، بدون مورد سوال واقع شدن و بی هیچ بار روانی می‌تونن عمل کنن. اما در حالتی که نظارت (شفافیت) وجود داره خب کار به مراتب سخت‌تره. بنابرین اگه این پیشفرض رو بپذریم که ‌نماینده‌ها تو حالتی که رای منتشر میشه و نمیشه رفتار و آرای متفاوتی دارن شاید بشه این پیشفرض رو هم پذیرفت که تو حالتی که رای‌ها شفاف هست تصمیم بهتری می‌گیرن. خلاصه کلامم اینه که شفافیت تو آرای نمایندگان مجلس به شدت نیازه، حتی اگه منجر به رفتار پوپولیستی بشه! چرا که در نهایت نتیجه‌ای که حاصل میشه منفعت اجتماعیش برای مردمی که میزان هستند بیشتره.

5 پسندیده