جمعآوری نظرات در حمایت از نظارت درونی…
نقد آن را میتونید در مطالبی در نقد واگذاری نظارت به تقوای درونی کارگزار بخوانید
جمعآوری نظرات در حمایت از نظارت درونی…
نقد آن را میتونید در مطالبی در نقد واگذاری نظارت به تقوای درونی کارگزار بخوانید
در مدیریت به روشِ تقوا، «قانون» کمترین نقش را دارد. قانونِ زیادی، خودش عامل «بیقانونی» است! کنترل مردم فقط با قانون و «نظارتِ بیرونی» بدون فعال کردنِ «انگیزههای درونی» نه شدنی است و نه مطلوب! چند سال پیش، رئیس پلیس کشور گفت: «باوجود اینکه جریمهها افزایش پیدا کرده، اما جرائم کاهش پیدا نکرده است!»
سیستمهای غیرتقوایی برای ادارۀ زندگی، سیستمهایی هستند که «مقرراتِ زیاد» وضع میکنند؛ یک نمونهاش همین 37 امضای سرِ عقدنامه است! چرا به هر میزان که تعداد این امضاها بیشتر میشود، آمار طلاق هم افزایش پیدا میکند؟ تقوا میگوید: «بخش عمدهاش را به عهدۀ خودش بگذار؛ همه چیز را نمیشود با قانون، حل کرد!»
در ادارۀ جامعه بر اساس مدلهای غیرتقوایی، جامعه با «قوانین» و «نظارت بیشتر» روزبهروز از وضع مطلوب بیشتر فاصله خواهد گرفت. علت مراجعۀ بیش از اندازه به قوه قضاییه چیست؟ «قانونِ زیادی»! میزان قانون نویسی در برخی از کشورها، بسیار کمتر از جمهوری اسلامی است، حتی مجلسِ آن کشورها هم سالی چند بار بیشتر، تشکیل جلسه نمیدهد.
در پروتکلهای دانشوران صهیون آمده است: «برای بدبخت کردن جوامع باید قوانینِ زیادی سرشان بریزیم!» معنای «قانون زیادی» هم این است که همهجا «ناظر» وجود دارد و «مجازاتی» هم در کار هست و همۀ رفتارهای مردم به صورت کمّی اندازهگیری میشود. در چنین محیط بستهای فرصت رشدِ «انگیزهای درونی» پدید نمیآید.
بنده مخالفِ «قانون» نیستم، بدون قانون امکان زندگی در جامعه نیست. «شرع» هم قوانینِ جزایی و حقوقی و اجتماعی دارد. البته «قوانین شرعی» هم برای اجرایی شدن، شرایطِ بسیار سخت و پیچیدهای دارد؛ تا آنجا که برخی از این قوانین، خیلی به ندرت به مرحلۀ اجرا میرسد!
«تقوا» قانونِ خودش را دارد. «قانون تقوا» مثل قانونِ «مدنی» یا «جزایی» نیست و «نظارت بیرونی» کمترین نقش را در آن دارد ، قانون تقوا «خودکنترلی» است که ریشه در انگیزههای درونی فرد دارد. تقوا میگوید: «فشار محیط را تا آنجا که ممکن است، از روی انسان بردار؛ بهجای اینکه قدرتِ بر مردم، پیدا کنی، مردم را قدرتمند کن! زمانی که آحاد مردم قدرتمند شوند، درست خواهند شد.» اما در نظام «سرمایهداری» آدمها به صورت «سیستمی» تضعیف شدهاند، آن وقت به این آدمهای ضعیف، خیلی راحت میتوان «ظلم» کرد.
در سیستم «تقوا» که شیوۀ مدیریت جامعه است، به جای بسیاری از قوانین(نه به طور مطلق) میتوانیم «خدا» را وسط بگذاریم. حالا اگر خدا را جای قانون بگذاریم، چطوری کارها پیش میرود؟ یک نمونهاش دفاع مقدس است. در اینجا اجبار نکردیم که مردم به جبهه بروند؛ اما با همان تعدادی که خودشان از سرِ تقوا رفتند، جنگ را بردیم و افتخارش نصیب همۀ مردم شد. در عراق سربازی هشت سال شد ولی در اینجا یک ماه هم به سربازی اضافه نشد!
برای اینکه خدا را جای قانون بگذاریم (و جامعه را به شیوۀ تقوا مدیریت کنیم) دو شرط لازم است: یکی اینکه حکومت، حکومت ولایی باشد (نه فقط در قلۀ هرم قدرت، کسی مانند علی(ع) باشد، بلکه در بدنۀ هرم نیز نباید امثالِ «زیاد»-که شایستگی کارگزاری ندارند- حضور داشته باشند) دوم آنکه یک عدهای، محکم پایِ آن بایستند؛ یعنی همینکه گروهی از مردم و بدنۀ جامعه، خوب باشند و محکم بایستند، کارها راه میافتد؛ لازم نیست همه خوب باشند.
تنها راهِ از بین بردن فساد در «دولت»، «کوچک کردن دولت» است. لازمۀ «کوچک شدن دولت» این است که مردم بسیاری از کارهایی را که میتوانند انجام دهند، خودشان بر عهده بگیرند. مثلاً والدین تا میتوانند، فرزندانشان را در «مدارس غیردولتی» ثبت نام کنند و اگر گران است؛ میشود با «فرهنگ وقف»، «مدارس غیردولتیِ ارزان قیمت» راهاندازی کرد.
ما باید زندگی خودمان را، حتیالمقدور، خودمان اداره کنیم و به شیوهای زندگی کنیم که دستمان به دهانمان برسد و نیازمند «دولت» و «وامهای بانکی» و «استخدام» نباشیم.
چرا «کارتساعتزنی» خلاف روش تقواست؟
تقوا برترین روشِ انگیزهمندشدن برای رفتار است
#تقوا_طرحی_برای_اداره_جامعه-ج۳
تقوا فقط موعظۀ اخلاقی و معنوی نیست؛ روشی است که شیوۀ زندگی و قوانین ما را تغییر میدهد.
در روش تقوا، به آدمها مهلت میدهیم تا خودشان باشند؛ لذا تشویق و تنبیهِ فوری زیاد نداریم.
در مدیریت به روش تقوا، هیچکسی را تحت تأثیر پول و مقام، کنترل نمیکنیم.
برخی مقررات و آئیننامههای موجود، کرامت انسانها را از بین میبرد و افراد را بیشخصیت بار میآورد.
دستگاه کارتساعتزنی را دمِ در کارخانه و اداره میگذارند و بهازای یک دقیقه تأخیر یا اضافهکار، حقوق فرد را کم و زیاد میکنند. انسانها را مثلِ «سگ پائولف» شرطی میکنند؛ این با روش تقوا مغایرت دارد.
هیئت نور ۹۶.۰۷.۰۱
صوت: @Panahian_mp3
متن کامل: @Panahian_text
ساخت جامعه با اخلاق و اعتقاد
#قوانین، همه کارها را نمیتواند درست کند. اگر کسی بخواهد مال یتیم بخورد، میتواند و قوانین هم نمیتواند کاری کند؛ زهی خیال باطل که با قوانین بتوان دنیا را #کنترل کرد!
میگویند در انگلیس بابت هر ده نفر یک دوربین گذاشتهاند، با این حال اگر کسی بخواهد کار #خلاف بکند، میکند! {توضیح: آمار مربوط به زمان ارائه این مطلب است}
باید با #اخلاق و #اعتقاد ، یک #جامعه را ساخت و آن وقت قوانین بیاید روی آن پایهها بنشیند، نه اینکه بخواهیم دائم با قوانین همه چیز را درست کنیم.
#گزیده از جلسه #تفسیر #سوره_نساء
#حجت_الاسلام_قاسمیان
@qasemian_ir
یکی از برداشتهای غلط از دین، این است که دین را از مقولۀ «ارزشها» میدانیم. وقتی میگوییم دین از مقولۀ ارزشهاست، گویا دین را در زمرۀ امور غیرواقعی قلمداد کردهایم.
ما هیچگاه از قواعد ریاضی، تعبیر به «ارزشیبودن» نمیکنیم، چراکه آنها را منطبق بر واقعیتها میدانیم؛ برخلاف دین، که از آن بهعنوان یک امرِ «ارزشی» یاد میکنیم! البته قطعاً دین، ارزش دارد؛ اما مثل یک منطقِ ریاضی که همه باید آن را یاد بگیرند تا بتوانند درست زندگی کنند!
وقتی بگوییم «دین از مقولۀ ارزشهاست» معنایش این است که روال منطقیِ زندگی، بهگونۀ دیگری است و برعکسِ دین است! زندگی هم طبیعتاً معنا و ضابطههای خودش را دارد و ادارۀ جامعه روشهای خودش را میطلبد، باید اینها را با دودوتاچهارتا حساب کنیم، از علم کمک بگیریم، اینها مسائل ارزشی نیستند که جای علم را بگیرند!
تقوا مثل ریاضی منطبق بر واقعیتهاست و میتواند برای اداره جامعه مدل و روشی را طراحی کند و در زندگی فردی و جمعی ما کاربرد دارد. تقوا، به این معنا، یک مفهوم ارزشی نیست، بلکه مانند جاذبه زمین، مبتنی بر واقعیتهاست.
تقوا روشی است برای ادارۀ یک کارخانه! در ادارۀ کارخانه به روش تقوا، به آدمها شخصیت و کرامت میدهی؛ آنوقت یک آدمِ باشخصیت-اگر کارمند یا کارگر باشد- خیلی بهتر برای تو کار میکند! پس اگر به روشی غیر از تقوا مدیریت کردی و شخصیتها را له کردی، از جنبۀ اقتصادی هم ضرر میکنی.
بهتازگی در علم مدیریت، دراینباره بحث میکنند که اگر کارگر ما یک «انگیزۀ درونیِ مستقل» داشته باشد، با کمترین قوانین و نظارتِ بیرونی، کیفیت کارش چند برابر میشود. تقوا باانگیزههای درونی فرد کار دارد و آنها را بیدار میکند.
برخی از قوانین کشورمان که توسط مجلس طراحی میشود به این سمت میرود که شخصیت انسانها را نابود کند، چراکه میخواهد فقط با «قانون» و «نظارتِ بیرونی» و بدون برانگیختن انگیزههای درونی مبتنی بر تقوا، همه مشکلات را حل کند.
چرا تجارت اینقدر در دین ما تحسین شده است؟ شخصی نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: «من میخواهم مزدگیر[کارمند یا کارگر] بشوم، اما خودم هم میتوانم مستقل کار کنم و همانقدر پول در بیاورم. حضرت فرمود: «مزدگیر نباش، برای خودت کار کن!؛ لَا یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ»(کافی/5/90)
در علوم تربیتی هم تقوا، یک مدل و روشی برای مدیریت مدرسه به شما پیشنهاد میکند. اخیراً در روانشناسی یک بحثی مطرح شده است به نام «هوش هیجانی» یا «ایکییو» و میگویند: ارزش و اثر آن در موفقیت انسان، خیلی بیشتر از «آیکییو» است.
یک آزمایشی را در مهد کودک انجام دادند و به بچهها گفتند: «این شیرینیها را جلوی شما میگذاریم و از اتاق بیرون میرویم و نیم ساعت دیگر میآییم، هرکسی شیرینی خودش را نخورد یا دیرتر خورد، به او جایزه میدهیم» نتیجۀ این آزمایش در حدود پانزده سال بعد معلوم شد! هر کسی شیرینی را نخورده یا دیرتر خورده بود، در زندگیاش موفقتر بود! هرکسی زودتر شیرینی را خورده بود(هرچند آیکیوی بالاتری داشت) در خانواده، شغل و درس، موفق نشده بود!
به این نتیجه رسیدند که اگر دانشآموز «بتواند خودش را کنترل کند» این عامل موفقیت است. آیا تقوا چیزی جز «قدرت خودکنترلی» است؟ بر این اساس مدارسی را طراحی کردهاند که شعار روی پیراهنشان این است: «شیرینی را دیرتر بخور!» این یعنی «قدرت خویشتنداری» یعنی همان «تقوا»، که عامل خلاقیت و فهم فرزندان ماست.
قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» (الأنفال، 29) اگر تقوا داشته باشی فهمت خوب میشود! «فرقان» یعنی همهچیز را تشخیص میدهی نه اینکه فقط دین را خوب تشخیص میدهی، بلکه دنیا را هم خوب تشخیص میدهی! مثلاً امام(ره) که اینقدر خوب سیاستورزی میکرد، مگر چند واحد علوم سیاسی را گذارنده بود؟!