مجلس شورای اسلامی یکی از سه قوه کشور و تعیین کننده مسیر حرکت دولت و سایر بخشهاست. لذا اهمیت کار نمایندگی و نحوه اداره مجلس فوق العاده بالاست. اما متاسفانه تا کنون هیچ سازوکار رضایت بخشی برای نظارت برعملکرد نمایندگان و مسئولیتپذیر کردن آنها در قبال اختیاراتی که دارند ایجاد نشده است و با توجه به اینکه تنها مرجع تعیین چنین سازوکاری خود مجلس است و تعارض منافع شخصی نمایندگان با تعیین این سازوکار، تصویب آن را بسیار بعید میکند.
چه روندی را برای شفافیت و در نهایت پاسخگو نمودن نمایندگان و مجلس میتوان پیشنهاد داد؟
لااقل این اهداف میتواند مد نظر قرار بگیرد:
- حساس کردن جامعه و ایجاد مطالبه عمومی نسبت به شفافیت محورهای مختلف در مجلس
- ایجاد امتیاز مثبت برای نمایندگان برای کمک به شفافیت (و بالعکس)
- آموزش تدریجی نمایندگان مجلس، مشاوران و نزدیکان آنها نسبت به شفافیت
- نگارش متون قانونی برای اصلاح آییننامه داخلی مجلس
نکته: طبیعی است که مسیرهای مختلفی برای تحقق اهداف فوق میتوان مد نظر قرار داد.
با این راهگارهایی که گفتید حتما به این اعتقاد دارید که شفاف و پاسخگو کردن مجلس یک فرایند طولانی و زمانبر خواهد بود.
یعنی هیچ راهحلی وجود نداره که ظرف یک یا دو سال به نتبجه برسه؟
به صورت معمولی بله
ولی گاهی تحولاتی اتفاق میفته که میشه روی اونها موجسواری کرد …
فرض کنید تحول مهمی که به یکباره مجلس نقش مهمی در تعیینش داشته باشه، که عملکرد نامطلوب مجلس خودنمایی کنه … آنجاها میشه موجهایی رو ایجاد کرد و در تنورهای داغ نانها را چسباند …
و یا تأثیرگذاری روی آدمهای مهم و شناخته شده که در این رابطه کمک کنند؛ فرض کنیم سرمایهگذاری روی یک یا چند نماینده مشخص …
و یا مواردی از این دست که به روندهای معمول سرعت و شتاب بیشتری میده
در مورد مجلس فعلی میشه به این مواردی که گفتید امید داشت؟
یعنی چهرههای شاخصی وجود دارند که بخوان با این بحث همراه بشن و کار رو در مجلس پیش ببرند؟
یا مثلا تحول مهمی اتفاق خواهد افتاد که ازش در راستای شفافیت مجلس بشه استفاده کرد؟ (البته تجربه برجام هم وجود داره که تعدادی از نمایندهها درخواست رای علنی کردن و سایرین باهاش مخالفت کردن و این پیشنهاد رای نیاورد تا اراء مخفی بمونه و در سطح جامعه و رسانهها هم آب از اب تکون نخورد)
به نظرم ما تجربیات بینالملل رو هنوز خوب به گوش مردم نرسوندیم و این مورد رو مطالبه عمومی و در نهایت فشار اجتماعی نکردیم. یه راهش اینه که فکر کنیم ببینیم چه کارهایی میشه کرد که بیشترین تأثیر در ترویج رو داشته باشه و بتونیم اونها رو به گوش مردم برسونیم.
منظورم یک رویکرد حداکثری در ترویج این موضوع هست.
با اجمال نکاتی که بزرگواران دیگر مطرح کردند، موافقم؛ اما بیاید و مشکل را قدری فراتر از مجلس شورای اسلامی ببینیم:
- مجلس شورای اسلامی یکی از قوای سهگانه است. اصلاح یکی از قوای سهگانه هم چیزی در تراز اصلاح قانون اساسی است. مسیر اصلاح از بازاندیشی در اندیشهی سیاسی و حکمرانی حاکم بر جمهوری اسلامی میگذرد. البته فعلا تصور دقیقی ندارم که مدل مطلوب حکمرانی ما از کجا میگذرد.
- شاید در ادامه بد نباشد به این مسئله هم اشاره کنیم که علت ناتوانی نسبی ما در حل برخی مسائل، یا نگاه سطح 1 ما به مشکلات، ناشی از عدم آگاهی از سبقهی چند قرن تلاش ذهنی و پیادهسازی عملی علمای علم سیاست است. مدتها پیش یکبار اشاره کردم که کارکرد شفافیت برای عالم سیاست، بازآرایی اندیشه سیاسی و حاکمیتی بر مبنای آن چیزی است که از شفافیت میدانیم. مثلا ما یکبار در حد یک جدول مقایسهای ساده ننوشتهایم که مشارکت مردم در حکمرانی که از تجربیات غرب به دست ما میرسد چیست و چه ویژگیهایی دارد و مردم سالاری دینی که کلیدواژهی نظام اسلامی و وجه تمایز آن است، با دموکراسی و مشارکت برداشت شده از منظومهی فعالیتهای غرب چگونه است؟
- اگر بخواهیم مشکل مجلس را با بازی در زمینی که الان هست حل کنیم، مسیرش از اصلاح سواد سیاسی و رفتار سیاسی مردم میگذرد. بعید میدانم اصلاح رفتار و عملکرد مسئولین، یعنی نمایندگان مجلس، به این سادگی باشد. ولی اصلاح رفتار سیاسی مردم سادهتر است. مصادیقش را هم آقای ثنائی به خوبی بیان کردهاند. ولی نمیدانم حد اثر آن چقدر است.
الحمدلله که دانشکدهها و اساتید و دانشجویان در کشور حضور ندارند که در نتیجه کلیه کارهای مبنایی بر عهده ما قرار گرفته …
سلام
فقط ما با آنهمه استاد و دانشجو یک فرقی داریم که تا مغز استخوانمان سوخته و نفسمان به شماره افتاده (گاهی) تا تکلیفمان با این مبانی مشخص شود.
آنی که جایش گرم و نرم است را چه مبانی و این حرفها
این حرف رو قبول دارم.
اما، سوال اینه که اگر بخوایم از مسیر ترویج و آگاه سازی مردم که نهایتا منجر به مطالبه مردمی میشه، پیش بریم این مسیر چند سال بعد ما رو به نتیجه خواهد رسوند؟
من منکر لزوم این کار نیستم اما عرضم اینه که قطعا باید مسیرهای موازی باشه که سرعت کار رو بیشتر بکنه
ممنون
قدری مشکل دارم در فهم موارد 2 و3
اگر کمی بیشتر توضیح بدید ممنون میشم
با اینکه می پسندم این حرف رو (لایک هم کردم!)، اما این قضیه لازمه اما کافی نیست. وقتی مطالب اون همایش کذایی رو مرور میکردم به این نکته فکر میکردم که چرا نمایندگان مجالس مختلف دنیا واقعا باید خودشونو شفاف کنن؟ بر اساس چیزی که خودشون میگفتن و به نظر هم نمی اومد که لاف بیان، با آمار و نمودار و انواع و اقسام شکلها نشون میدادن که اعتماد مردم نسبت به نظام پارلمانی و قانون گذاری در کشورهای مختلف کم شده و واویلا! چه بکنیم که این اعتماد برگرده و میگفتن که شفافیت راهکار است و قص علی هذا. یعنی منفعتش با اعتماد مردم گره خورده و اگر اعتماده نباشه هستی خودش رو ساقط میبینه.
باید این تیکه ماجرا رو پیدا کنیم که چرا منفعت نماینده و یا بطور کلی نظام قانون گذاری ما با این اعتماد مردم گره نخورده، یا شاید عمیقتر، چرا اعتماد مردم به حاکمیت برای حاکمیت خیلی مهم نیست؟ یا اگر هست چرا کمه؟ چرا دغدغه ای برای افزایشش نیست؟
هر جوابی که به این سوال بدید بنظرم جواب آقا محمد رضاست و در واقع مسیر حرکت ما برای مجلس.
ضمن تاکید دوباره بر این مطلب مهم:
حساس کردن مردم به نظرم خیلی دقیق نیست
آیا الآن مردم ما حساس نیستند؟
مطالبه گری عالمانه به دور از جنجال های رسانه ای رایج.
هیجاناتی که فقط غر زدن و نق زدن مردم را بیشتر میکند.(از جنس بحث های داخل تاکسی ها) ما را به جایی نمیرساند. در مورد این هم باید فکر شود چون موضوع هم حساس است.
باز هم بستر انتخابات شاید بهترین موقعیت و جهش باشه
چون تنها فضای رقابتی موجود هست. در کارزار انتخاباتی با کار رسانه ای و سامانه ای قوی جهشی بزرگ در حرکت شفافیت مجلس میتوان انجام داد . البته تجربه مجلس نما هم میتواند کمک کند که شما بهتر میدانید
یکی از مسائل مجلس تغییرات کمیسیونها بر طرحها و لوایح است به نحوی که در مواردی به طور کلی موضوع طرح یا لایحه یا از موضوع اولیه مورد نظر طراح منحرف می شود، مانند طرح شفافیت آرا!
راهحل مطرح شده به عنوان ایده اولیه در این زمینه دادن حق رای نهایی به نماینده طراح در مورد این که گزارش کمیسیون و تغییرات آن را تایید میکند یا خیر
در صورت عدم تایید گزارش کمیسیون و اصلاحات آن توسط نماینده طراح، طرح قابلیت بررسی در صحن مجلس را نخواهد داشت
این موضوع علاوه بر محدود کردن اصلاحات کمیسیونها در محدودهی موضوع اصلی شاید بتواند نماینده را نیز نسبت به طرح خود مسئولیتپذیر تر و پاسخگو تر نماید.
این نکته را بهعنوان پیشنهادی در تکمیل نکات دوستان عرض میکنم:
برداشت این که مجلس جای فاسدی است، چون نماینده فاسد است، برداشت ناقصی ست. مهمتر از پاسخگو ساختن نمایندگان در مقابل اقداماتشان، گرفتن خروجیهایی از مجلس است که به کارآمدی و ارتقای نظام اداری کشور در معنای عام کمک کند. تحقق شفافیت در مجلس بیشتر از آن که بخواهد نماینده را یقه کند، میخواهد ساختاری برای درسآموزی از اشتباهات ایجاد کرده و به نوعی حافظه تاریخی مجلس را بر روی بستر وب عرضه کند تا افراد بیشتری بتوانند، در این نهاد مهم اثرگذار باشند. افرادی نظیر عمدهی نخبگانی که با مجلس سروکار دارند، خبرنگاران، رسانهها، محققین و مجموع افرادی که ما اونها را ذیل جامعه مدنی و شهروند مسئول میشناسیم.
بنده فکر میکنم ما باید مسئله شفافیت را از موقعیت تعارض با منافع نماینده خارج کنیم. نمایده منافعی دارد، آیا قرار است شفافیت منافع نماینده را به چالش بکشد؟ حداقل در شروع حرکت شفافیت خیر، ما قرار است از نماینده بخواهیم ابتدا وظایف حرفهایش را درست انجام دهد. این هم یک مطالبه نیست. یک پیشنهاد به نماینده است. آقای نماینده شما وظایف حرفهای دارید. شفافیت به شما کمک میکند وظایف حرفهایتان را بهتر انجام دهید. این نوع طرح مسئله از نظر من متفاوت است.
حتی پس از رخداد شفافیت هم نباید به نماینده گفت چرا در فلان موقعیت اشتباه کردی؟ چرا فلان جا فلان موضع را گرفتی؟ باید گفت استدلال شما در اتخاذ این تصمیم چه بود؟ ما میخواهیم نظر شما مستدل باشد، پشتوانه پژوهشی داشته باشد. ما میخواهیم نخبگان در بهبود طرحهایی که ارائه میدهید و در فرآیند نظارت به شما کمک کنند. حتی به نظر بنده حقوق یک نماینده مجلس حقوق بالایی نیست در scale پرداختهای کشوری، چرا وقتی که صحبت از تعارض منافع میکنیم، صحبت از افزایش دستمزد نمایندگان نکنیم و یک طرح مرکب از این دو ارائه نکنیم؟ انگیزههای فساد را نمیشود فقط با آهن داغ از بین برد، گاهی لازم است تشویق کرد و پاداش داد.
نهایتا باید عرض کنم پیشنهاد این چند خط را میتوان در این نکته دانست که تا الان مسئله شفافیت برای نماینده گره خورده است به حسابکشی و پاسخگویی،(خصوصا با طرح مسئله شفافیت حقوق و دستمزد و شفافیت آراء) باید مفهوم را گره بزنیم به کارآمدی و مشارکت و بر جنبههای این طرفی بیشتر تأکید کنیم، به نظر من این مسئله راه را هموارتر خواهد کرد. بعدا زمینه برای مواجههی قهری هم فراهم خواهد شد.
تحقیقات خوب و مفصلی انجام شده است. نهایتا اختلاف نظر است و باید یک نظر را گرفت و به آن عمل کرد.
در مجموع فکر نمیکنم جز بهبود نگاه خود ما اثر چندانی در این مسئله مشخص بگذارد. مردم ما یکدست نیستند و مبانی یکسانی در کنشهای سیاسی اجتماعی ندارند.خیلیها اصلا کنش سیاسی اجتماعی ندارند.
نکته مهمتر این است که به فرض موضع «الف» موضع اسلام در زمینه مشارکت مردمی باشد، در زمینه حکمرانی مطلوب باشد. دو نکته در مورد موضع «الف» قطعی است: اول این که این موضع بسیار کلی است و هیچ گاه برنامه اقدام مشخصی در کوتاه مدت به شما نخواهد داد. دوم فاصله این موضع بهعنوان وضع مطلوب با وضع فعلی بسیار زیاد است احتمالا چیزی در حد بازنگری در ساختار تفکیک قوا یا مشابه آن
این دو نکته را بر حسب تجربه عرض میکنم. به نظرم نگاه مبنایی برای ما لازم است ولی راهگشا نیست و کار ما هم نیست. وظیفه افراد دیگری است، در بلندمدت هم به اثر خواهد رسید